مناوبةلغتنامه دهخدامناوبة. [ م ُ وَ ب َ ] (ع مص ) به جای یکدیگر بایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). از پی کسی درآمدن و دست به دست گردانیدن و مساهمه کردن . (از اقرب الموارد). از عقب کسی درآمدن و به طور نوبه سواری کردن . (از ناظم الاطباء). رجوع به مناوبت شود. || بطور نوبه قرار دادن آب و جز آن را. (ا
مناوبتلغتنامه دهخدامناوبت . [ م ُ وَ / وِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) نوبت قرار دادن . نوبت گذاری . مناوبة : امیرناصرالدین بفرمود که بر سبیل مناوبت پانصد نفر از مردان کار روی بدیشان بنهند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1</sp
مناوبةلغتنامه دهخدامناوبة. [ م ُ وَ ب َ ] (ع مص ) به جای یکدیگر بایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). از پی کسی درآمدن و دست به دست گردانیدن و مساهمه کردن . (از اقرب الموارد). از عقب کسی درآمدن و به طور نوبه سواری کردن . (از ناظم الاطباء). رجوع به مناوبت شود. || بطور نوبه قرار دادن آب و جز آن را. (ا
نوبةلغتنامه دهخدانوبة. [ ن َ ب َ ](ع مص ) فرودآمدن کار. (از منتهی الارب ). نازل شدن کار. (از متن اللغة). اصابت کردن امری . (از اقرب الموارد). نَوْب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به نَوب شود. || (اِ) بار. پاس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوبت . (ناظم الاطباء). اسم است از مناوبة. گویند: جا