منبرلغتنامه دهخدامنبر. [ مِم ْ ب َ ] (ع اِ) آنچه خطیب بر آن ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه خطیب بر آن ایستد و خطبه خواند. کرسی مانندی پایه دار که واعظ و خطیب بر بالای آن نشسته خطبه خواند و موعظه کند. ج ، منابر. (ناظم الاطباء). آله ٔ بلند شدن که جای خطیب باشد و این صیغه ٔ اسم آله است ا
منبرلغتنامه دهخدامنبر. [ مَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ است که در شهرستان مراغه واقع است و 499 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
چل ویک منبرلغتنامه دهخداچل ویک منبر.[ چ ِ ل ُ ی َ / ی ِ مِم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه نذری است که در شب عاشورا یا شب یازدهم محرم چهل ویک شمع در چهل ویک جا که منبر و روضه خوانی است ، به نیت برآورده شدن حاجات یا سلامت و بقاء عزیزان افروزند. نذری به قصد روا شدن
منبرولغتنامه دهخدامنبرو. [ مُم ْ ب ُ ] (اِ) در طالش نام نوعی زالزالک وحشی سیاه میوه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
منبریلغتنامه دهخدامنبری . [ مِم ْ ب َ ] (حامص ) منبر بودن : ای آنکه همتت چو کند خطبه ٔ علوگردون هفت پایه کندمیل منبری .ابوالفرج رونی (دیوان چ چایکین ص 114).|| (ص نسبی ) منسوب به منبر. واعظ.
منبریزنلغتنامه دهخدامنبریزن . [ مُم ْ زُ ] (اِخ ) مون بریزن . مرکز ولایتی است در ایالت لوار که بر کنار رود ویززی واقع است و 10123 تن سکنه و کلیسائی از قرون سیزده و پانزده میلادی و کارخانه ٔ تصفیه ٔ فلزات دارد. ولایت منبریزن از ده بخش و <span class="hl" dir="ltr"
منبرةلغتنامه دهخدامنبرة. [ م ُ ن َب ْ ب َ رَ ] (ع ص ) قصیدة منبرة؛ قصیده ٔ مهموزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). قصیده ٔ مهموزه ، یعنی قصیده ای که قافیت آن همزه است . (از اقرب الموارد).
منبرولغتنامه دهخدامنبرو. [ مُم ْ ب ُ ] (اِ) در طالش نام نوعی زالزالک وحشی سیاه میوه است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
منبریلغتنامه دهخدامنبری . [ مِم ْ ب َ ] (حامص ) منبر بودن : ای آنکه همتت چو کند خطبه ٔ علوگردون هفت پایه کندمیل منبری .ابوالفرج رونی (دیوان چ چایکین ص 114).|| (ص نسبی ) منسوب به منبر. واعظ.
منبریزنلغتنامه دهخدامنبریزن . [ مُم ْ زُ ] (اِخ ) مون بریزن . مرکز ولایتی است در ایالت لوار که بر کنار رود ویززی واقع است و 10123 تن سکنه و کلیسائی از قرون سیزده و پانزده میلادی و کارخانه ٔ تصفیه ٔ فلزات دارد. ولایت منبریزن از ده بخش و <span class="hl" dir="ltr"
منبرةلغتنامه دهخدامنبرة. [ م ُ ن َب ْ ب َ رَ ] (ع ص ) قصیدة منبرة؛ قصیده ٔ مهموزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). قصیده ٔ مهموزه ، یعنی قصیده ای که قافیت آن همزه است . (از اقرب الموارد).
چل ویک منبرلغتنامه دهخداچل ویک منبر.[ چ ِ ل ُ ی َ / ی ِ مِم ْ ب َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح عامه نذری است که در شب عاشورا یا شب یازدهم محرم چهل ویک شمع در چهل ویک جا که منبر و روضه خوانی است ، به نیت برآورده شدن حاجات یا سلامت و بقاء عزیزان افروزند. نذری به قصد روا شدن