منبغیلغتنامه دهخدامنبغی . [ مُم ْ ب َ ] (ع ص ) سزاوار. (آنندراج ). شایسته . سزاوار. لایق . || مطلوب و مرغوب .(از ناظم الاطباء). || آسان . (آنندراج ).
سزاوارفرهنگ مترادف و متضاد۱. اهل، جدیر، حری، شایان، سزامند، شایسته، شایگان، صلاحیتدار، قابل، لایق، مستحق، مستعد، منبغی ≠ بیصلاحیت، نالایق ۲. صواب، فراخور، مستوجب ≠ ناسزاوار ۳. برازنده، درخور، زیبنده