منتدیلغتنامه دهخدامنتدی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آنکه حاضر می شود در انجمن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتداء شود.
منتدیلغتنامه دهخدامنتدی . [ م ُ ت َ دا ] (ع اِ) جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن روزانه یا مجلس تا که مجتمع باشند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مجمع. مجلس . انجمن . نادی . نَدی ّ. نَدوَة.
منتضیلغتنامه دهخدامنتضی .[ م ُ ت َ ] (ع ص ) شمشیربرکشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه شمشیر می کشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه کهنه می گرداند جامه را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
منتدحلغتنامه دهخدامنتدح . [ م ُ ت َ دَ ] (ع اِ) زمین فراخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بسیاری وکثرت و وسعت و فراخی . (ناظم الاطباء): لی عن هذا الامر منتدح ؛ ای سعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لک منتدح فی البلاد؛ ای مذهب واسع عریض . (اقرب الموارد).
منتضحلغتنامه دهخدامنتضح . [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) آب بر شرمگاه پاشنده بعد وضو. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه پس از وضو آب بر شرمگاه می پاشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اشک روان . (ناظم الاطباء). رجوع به انتضاح شود.