منجلابلغتنامه دهخدامنجلاب . [ م َ ج َ ] (اِ مرکب ) گوی را گویند که در پس حمامها و مطبخها کنند تا آبهای چرکین و مستعمل بدانجا رود. (برهان ) (از ناظم الاطباء). جایی را گویند که در پس حمامها بکنند تا آبهای چرکین در آنجا جمع شود و آن را پارگین نامند. (آنندراج ). مغاکی باشد که آب حمام یا آب باورچی خ
منجلابفرهنگ فارسی عمید۱. آب بدبو و گندیده که در یک جا جمع شود؛ جایی که آبهای کثیف و بدبو جمع شده باشد.۲. [عامیانه، مجاز] حالت و وضعیت ناخوشایند؛ تنگنا.
منجلابفرهنگ فارسی معین(مَ جَ) (اِمر.) 1 - آب بدبوی و گندیده . 2 - فاضلاب ، جایی که آب های کثیف در آن جمع شود.
منجلابفرهنگ مترادف و متضاد۱. باتلاق، لجنزار ۲. گرداب، ورده ۳. پارگین، گنداب، وحل ۴. دامگاه، دامگه ۵. گودال