منزلگاهلغتنامه دهخدامنزلگاه . [ م َ زِ ] (اِ مرکب ) کاروانسرا و جایی که در آن مسافر منزل می کند. (ناظم الاطباء). جایی که مسافران و کاروانیان در آن فرودآیند. منزلگه : بیرون از وی منزلگاه کاروان است . (حدود العالم ).ناقه ره می راند بیجا سوی منزلگاه خویش ساربان در ره
منزلگاهفرهنگ فارسی عمید۱. جای فرود آمدن.۲. جایی که مسافران در آن فرود آیند؛ کاروانسرا.⟨ منزلگاه کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] اقامت کردن: ◻︎ هرکجا دیدی آبخورد و گیاه / کردی آنجا دوهفته منزلگاه (نظامی۴: ۶۹۰).
منجلعلغتنامه دهخدامنجلع. [ م ُ ج َ ل ِ ] (ع ص ) منکشف شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). منکشف . گشاده . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انجلاع شود.
منزلگهلغتنامه دهخدامنزلگه . [ م َ زِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جایی که مسافران و کاروانیان فرودآیند. جایی که رهروان بار و بنه افکنند آسایش را : در آن بیابان منزلگهی عجایب بودکه گر بگویم کس را نیاید آن باور. فرخی .یاد باد آن شب که یارم دل ز
منزلگهیلغتنامه دهخدامنزلگهی . [ م َ زِ گ َ ] (ص نسبی ) به یای نسبت به معنی ساکن منزل است . (آنندراج ).
منزلهلغتنامه دهخدامنزله . [ م َ زِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) رتبه و درجه و پایه و مقام و جای . (ناظم الاطباء). منزلة. منزلت . رجوع به منزلة و منزلت شود.- به منزله ٔ فلان ؛ به جای فلان . (ناظم الاطباء). همچو فلان . به مثابه ٔ فلان . د