منصبیلغتنامه دهخدامنصبی . [ م َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به منصب و رتبه و عهده . (ناظم الاطباء). رجوع به منصب شود.
منسبةلغتنامه دهخدامنسبة. [ م َ س َ ب َ ] (ع مص ) نَسیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منسب و نسیب شود.
منشبةلغتنامه دهخدامنشبة. [ م َ ش َ ب َ ] (ع اِ) مال اصیل ناطق باشد یا صامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
لشکرنویسلغتنامه دهخدالشکرنویس . [ ل َ ک َ ن ِ ] (نف مرکب ) صاحب منصبی در اعمال حسابی دولت . دارنده ٔ منصبی از مناصب محاسباتی مالیه ٔ قدیم . منصبی از مناصب به زمان قاجاریه مختص محاسبات سپاه .
دفعه دارلغتنامه دهخدادفعه دار. [ دَ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) منصبی از مناصب نظامی هند. منصبی از مناصب درجه پائین در سپاه هند. منصبی مانند ده باشی از مناصب لشکری هندوستان . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دفعدار شود.
بازنامزدincumbentواژههای مصوب فرهنگستانفردی که منصبی را در اختیار دارد و برای تصدی مجدد آن دوباره یا چندباره نامزد میشود
صدی ذاتلغتنامه دهخداصدی ذات . [ ص َ ] (اِ) منصبی است در هند. مؤلف غیاث آرد: نام منصبی است که صاحب آن منصب را دولک دام مقرر باشد، چون یک روپیه را چهل دام می باشد، پس دولک دام را پنجهزار روپیه میشود. (از غیاث اللغات ).