منعیلغتنامه دهخدامنعی . [ م َ عا ] (ع اِ) (از «م ن ع ») بازداشت و بازایستاد. اسم است . (منتهی الارب ). بازداشت و امتناع و بازایستادگی . (ناظم الاطباء). اسم است به معنی امتناع . (از اقرب الموارد).
منعیلغتنامه دهخدامنعی . [ م َ عا ] (ع اِ) (از «ن ع ی ») خبر مرگ . منعاة. ج ، مناعی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منعیلغتنامه دهخدامنعی . [ م َ عی ی ] (ع ص نسبی ) بسیارخورنده ٔ خرچنگ . (منتهی الارب ). بسیارخورنده ٔ خرچنگ و آن نسبت است به مَنع به معنی خرچنگ . (از اقرب الموارد). || نزد نحویان ، نامی است از نامهای غیر منصرف . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
مئنهلغتنامه دهخدامئنه . [ م َ ءِن ْ ن َ ] (ع اِ) نشانی . (منتهی الارب ). علامت و نشان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
یمنةلغتنامه دهخدایمنة. [ ی َ ن َ ] (ع اِ) سوی راست . خلاف یسرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گویند: اخذ یمنة؛ أی ناحیة الیمین . و قعد یمنة؛ به سوی راست نشست . (ناظم الاطباء). سوی راست . (دهار).
یمنةلغتنامه دهخدایمنة. [ ی ُ ن َ ] (ع اِ) نوعی از چادرهای یمن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، یُمَن . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) خجستگی . (دهار).
یمنهلغتنامه دهخدایمنه . [ ی ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) خجسته که نام گُلی است . (یادداشت مؤلف ) (از مهذب الاسماء).
مناعیلغتنامه دهخدامناعی . [ م َ ] (ع اِ) (از «ن ع ی ») ج ِ مَنعی ̍ و منعاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ منعی ، به معنی خبر مرگ . (آنندراج ).
منعاةلغتنامه دهخدامنعاة. [ م َ ] (ع اِ) خبر مرگ . مَنعی ̍. ج ، مناعی و گویند: ماکان منعاه منعاة واحدةً ولکنه کان مناعی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
یدالهواژهنامه آزادیک نام است برای مردان واحتمالا درست آن یدالله باشد دوست خدا ( در متون مانوی ید را از ارامی به منعی دوست گرفته شده ) بانابراین یداله وفوق ایدیهم به معنی دوست خدا بالاترین دوست هاست