منفعتلغتنامه دهخدامنفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .<b
profitingدیکشنری انگلیسی به فارسیسود آور است، سود بردن، منفعت بردن، فایده بردن، فایده رساندن، عایدی داشتن
profitedدیکشنری انگلیسی به فارسیسود آور است، سود بردن، منفعت بردن، فایده بردن، فایده رساندن، عایدی داشتن
خیر رسیدنلغتنامه دهخداخیر رسیدن . [ خ َ / خ ِ رَدَ ] (مص مرکب ) نفع رسیدن . منفعت بردن : گر از حق نه توفیق خیری رسدکی از بنده خیری به غیری رسد.سعدی (بوستان ).
منفعتلغتنامه دهخدامنفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .<b
منفعتلغتنامه دهخدامنفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .<b
پرمنفعتلغتنامه دهخداپرمنفعت . [ پ ُ م َ ف َ ع َ ] (ص مرکب ) پرسود. که سود بسیار دارد. که نفع بسیار دهد : صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت میوه ٔ شیرین دهد پرمنفعت .مولوی .
پرمنفعتفرهنگ فارسی عمیدپرسود؛ پرفایده: ◻︎ صبر تلخ آمد ولیکن عاقبت / میوۀ شیرین دهد پرمنفعت (مولوی: لغتنامه: پرمنفعت).