مناهیجلغتنامه دهخدامناهیج . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ منهاج ، به معنی راه پیدا و گشاده . (آنندراج ). ج ِ منهاج . (ناظم الاطباء).
شیخ الزیاویلغتنامه دهخداشیخ الزیاوی . [ ش َ خُزْ زَ وی ی ] (اِخ ) او راست : حاشیه بر شرح منهاج شیخ الاسلام و حاشیه بر شرح فرائض منهاج محب الدین بصروی . (از کشف الظنون ).
الیاسلغتنامه دهخداالیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ معروف به نهانی . وی کتاب «منهاج العابدین » غزالی را بترکی ترجمه کرده و مسائل العبادات الخمس را بدان افزوده است (925 هَ . ق .). (از کشف الظنون ذیل منهاج العابدین ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدطوخی ، ملقب بشهاب الدین . او راست : نظم منهاج نووی .