لغتنامه دهخدا
منکسر. [ م ُ ک َ س ِ ] (ع ص )شکننده . (غیاث ). شکسته شونده . (آنندراج ). شکسته و قابل شکستن و شکننده و سست و ناتوان . (ناظم الاطباء).- خط منکسر ؛ خط شکسته ، در مقابل خط مستقیم .- || خط شکسته واضع آن شفیعا، و درویش پیروی او کند. (روضات ذیل ترجمه