منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ] (اِخ ) مولدش دارالسلطنه ٔ لاهور است و خلف الصدق ملا عبدالحمید ملتانی بود. اما در عین شباب سرپنجه ٔ اجل بازوی امیدش برتافت . مثنویات و نثرهای رنگین وی مشهور است . از غزلیات اوست :پیش از کرشمه ٔ تو ستم در جهان نبودتا آن نبود عربده ٔ آسمان نبودآمد به خو
منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ] (ع ص ) روشن و روشن کننده . (آنندراج ). روشن و تابان و درخشان . (ناظم الاطباء). روشن . (مهذب الأسماء) : ... و من الناس من یجادل فی اﷲ بغیر علم و لاهدی و لاکتاب منیر. (قرآن 20/31). و ان یکذبوک فقد کذب الذی
منیرلغتنامه دهخدامنیر. [ م ُ ن َی ْ ی َ ] (ع ص ) جامه ٔ دوپوده . یقال : ثوب منیر؛ ای منسوج علی نیرین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) : تا درکشد ابری که ز بلغار درآمدکرباس منیر به سر کوه دماوند. امیر معزی (دی
ابن منیرلغتنامه دهخداابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) ابوالحسین احمدبن منیربن احمدبن مفلح الطرابلسی الملقب به مهذب الملک عین الزمان . او شاعری مشهور و صاحب دیوان شعری است . پدر او نیز شعر میسرود و در بازارهای طرابلس تغنی میکرد. ابوالحسین قرآن کریم و لغت و ادب آموخت و قریحه ٔ شعری داشت و به دمشق شد
ابن منیرلغتنامه دهخداابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) قاضی ناصرالدین احمدبن محمد اسکندرانی .از علما و ادبای مشهور مصر در اسکندریه . دو بار منصب قضا و خطابت داشت . او را اشعار و خطبی است و نیز تفسیری . مولد او به سال 620 هَ . ق . و وفات در <span class="hl" dir="ltr
منیرةلغتنامه دهخدامنیرة. [ م َن ْ نی رَ] (ع اِ) نام گیاهی است که در مفردات ابن البیطار شرح شده است . (از دزی ج 2 ص 620). گیاهی است با ساقی کاواک به بلندی دو ذراع و در میان آن چیزی مانند پنبه . برگش شبیه حبق که هرچه به زمین نزد
منیریلغتنامه دهخدامنیری . [ م ِن ْ ی َ ] (اِخ ) شرف الدین احمدبن ... منیری . رجوع به شرف الدین احمد... شود.
ابوالحسنلغتنامه دهخداابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت ابن مُنیر. رجوع به ابوالحسن احمدبن منیر شود.
ابوالحسینلغتنامه دهخداابوالحسین . [ اَ بُل ْ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن منیر ابوالحسین احمد. رجوع به ابن منیر... شود.
منیرةلغتنامه دهخدامنیرة. [ م َن ْ نی رَ] (ع اِ) نام گیاهی است که در مفردات ابن البیطار شرح شده است . (از دزی ج 2 ص 620). گیاهی است با ساقی کاواک به بلندی دو ذراع و در میان آن چیزی مانند پنبه . برگش شبیه حبق که هرچه به زمین نزد
منیریلغتنامه دهخدامنیری . [ م ِن ْ ی َ ] (اِخ ) شرف الدین احمدبن ... منیری . رجوع به شرف الدین احمد... شود.
قاضی ابن منیرلغتنامه دهخداقاضی ابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن منصور. رجوع به ابن منیر قاضی ناصرالدین احمد و احمدبن محمدبن منصور شود.
ابن منیرلغتنامه دهخداابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) ابوالحسین احمدبن منیربن احمدبن مفلح الطرابلسی الملقب به مهذب الملک عین الزمان . او شاعری مشهور و صاحب دیوان شعری است . پدر او نیز شعر میسرود و در بازارهای طرابلس تغنی میکرد. ابوالحسین قرآن کریم و لغت و ادب آموخت و قریحه ٔ شعری داشت و به دمشق شد
ابن منیرلغتنامه دهخداابن منیر. [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) قاضی ناصرالدین احمدبن محمد اسکندرانی .از علما و ادبای مشهور مصر در اسکندریه . دو بار منصب قضا و خطابت داشت . او را اشعار و خطبی است و نیز تفسیری . مولد او به سال 620 هَ . ق . و وفات در <span class="hl" dir="ltr