محاربلغتنامه دهخدامحارب . [ م ُ رِ ] (اِخ ) (بنو ...) قبیله ٔ دوم از فهر و ایشان بنومحارب بن فهرندو از ایشان است ضحاک بن قیس از اصحاب رسول اﷲ (ص ). (صبح الاعشی ج 1 ص 352). رجوع به ضحاک بن قیس الفهری شود.
محاربلغتنامه دهخدامحارب . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن صباح بن عتیک از عنزةبن اسد جدی جاهلی است و گروهی از شاعران و دیگر از آنان بدو منسوب اند. (الاعلام زرکلی ).
محاربلغتنامه دهخدامحارب . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن عمروبن ودیعةبن لکیز از بنی عبدالقیس . جدی جاهلی است و محارب بن مزید صحابی از نسل اوست و نیز حطم بن محارب که زره های حطمیه را بدو منسوب می دارند. (الاعلام زرکلی ).
محاربلغتنامه دهخدامحارب . [ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن فهربن مالک بن النضر از قریش . جدی جاهلی است و بسیاری از مشاهیر از نسل اویند. (الاعلام زرکلی ).
مهاربَرداریfrenectomyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جراحی که در آن مهار از محل اتصال به آرَک سازۀ فک بریده و جدا میشود
مهاربند 2brace 4واژههای مصوب فرهنگستانعضوی که برای تحمل نیروی کششی یا فشاری بهطور مایل در سازه نصب میشود و غالباً مقاومت سازه را در مقابل باد و زلزله افزایش میدهد
مهربلغتنامه دهخدامهرب . [ م َ رَ ] (ع اِ) گریزگاه . ج ، مَهارِب . (غیاث ).مفرّ. محیص . محید. فرارگاه . مناص . محل فرار. جای گریز : روباه گفت مخلص و مهرب نزدیک و مهیا به چه ضرورت این محنت اختیار کرده ای . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 254). م
مهاربَرداریfrenectomyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جراحی که در آن مهار از محل اتصال به آرَک سازۀ فک بریده و جدا میشود
مهاربند 2brace 4واژههای مصوب فرهنگستانعضوی که برای تحمل نیروی کششی یا فشاری بهطور مایل در سازه نصب میشود و غالباً مقاومت سازه را در مقابل باد و زلزله افزایش میدهد