مهازلهفرهنگ فارسی معین(مُ زَ یا زِ لَ) [ ع . مهازلة ] 1 - (مص ل .) بازی کردن ، بیهودگی کردن . 2 - هزل گفتن ، شوخی کردن . 3 - (اِمص .) بازی ، بیهودگی . 4 - هزل گویی .
مهازلةلغتنامه دهخدامهازلة. [ م ُ زَ ل َ ](ع مص ) بیهودگی و بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیهودگی کردن و بازی کردن . (ناظم الاطباء). ممازحة. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) هزل گویی : در مطایبه و مهازله بسیار فطرتش قادر بوده ... (تذکره ٔ عرفات در ترجمه ٔ پهلوان مذا
مهاجلةلغتنامه دهخدامهاجلة. [ م ُ ج َ ل َ ] (ع مص ) در زمین هجل رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). در زمین هموار پست و میان کوه رفتن . (ناظم الاطباء). و رجوع به هجل شود. || مفاخرت کردن بر هم در آب راندن و در آب خورانیدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم ا
معاجلةلغتنامه دهخدامعاجلة. [ م ُ ج َ ل َ ] (ع مص ) وام را بی مهلت گرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) || شتابانیدن . (المصادر زوزنی ). || زودتر گرفتن و شتاب کردن در عقوبت کسی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گرفتارکردن کسی را به گناهش واهمال نکردن . (از اقرب الموارد) (ا
معاظلةلغتنامه دهخدامعاظلة. [ م ُ ظَ ل َ ] (ع مص ) بر زبر یکدیگر شدن از بهر گشنی . عِظال . (تاج المصادر بیهقی ). به گشنی در پی یکدیگر رفتن سگها و ملخها و جز آن . عظال . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء). || تضمین کردن در قافیه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم
مهازلةلغتنامه دهخدامهازلة. [ م ُ زَ ل َ ](ع مص ) بیهودگی و بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیهودگی کردن و بازی کردن . (ناظم الاطباء). ممازحة. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) هزل گویی : در مطایبه و مهازله بسیار فطرتش قادر بوده ... (تذکره ٔ عرفات در ترجمه ٔ پهلوان مذا