لغتنامه دهخدا
محتبس .[ م ُ ت َ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از احتباس . بندآمده .بازایستاده . بازداشته و بندگردیده . (آنندراج ). بندشده . حبس شده : بول محتبس ؛ بندآمده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || زندانی . محبوس . بندی : در امیری او غریب و محتبس در صفات فقر و خلت