مهریجانلغتنامه دهخدامهریجان . [ م ِ ] (اِخ ) از قرای مرو است و منسوب به آن مهریجانی . (از معجم البلدان ) (الانساب سمعانی ).
مهرجانلغتنامه دهخدامهرجان . [ م ِ رَ ] (اِخ ) نام قدیم اسفراین است . اسفراین . (دمشقی ). || نام قریه ای به اسپراین از بناهای قباد فیروز پدر انوشیروان . قریه ای است در اسفراین . (انجمن آرا) (معجم البلدان ).
مهرجانلغتنامه دهخدامهرجان . [ م ِ رَ ] (معرب ، اِ) مهرگان . شانزدهم مهرماه . (بحر الجواهر). مهرگان و آن شانزدهم ماه مهر باشد. (مهذب الاسماء). نزد ایرانیان ، چون نام روز و نام ماه یکی می شده است آن روز جشن می بوده است چنانکه تیرروز (سیزدهم ) از تیرماه جشن تیرگان بوده است و بهمن روز (دوم ) از بهم
مهرجان قذقلغتنامه دهخدامهرجان قذق . [ م ِ رَ ق َ ذَ ] (اِخ ) اصل آن مهرگان گذگ است . صیمرة. مهرجان کذک . شهری به جبال . (دمشقی ). کوره ٔ وسیعه ای است و شهرها و قریه ها دارد در نزدیکی صیمره از نواحی جبال و در طرف راست مسافری که از حلوان عراق به همدان آید. (از معجم البلدان ). بلاد جبل عبارت از همدان
جانلغتنامه دهخداجان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچی وافغانی (دخیل ) جان آمده