مهیللغتنامه دهخدامهیل . [ م َ ] (ع ص ) ریخته از خاک و ریگ و جز آن . (منتهی الارب ، ماده ٔ هَ ی ل ). فروریخته : بنگر هول روز را که کندهول او کوه را کثیب و مهیل . ناصرخسرو. || مَهال . هولناک . مخوف . خوفناک ؛ مکان مهیل ؛ جای خوفناک .
مهیلفرهنگ فارسی عمیدهولناک: ◻︎ چو بیرون شد از کازرون یک دو میل / به پیش آمدش سنگلاخی مهیل (سعدی۱: ۱۶۶).
غذای هواپیماairline meal, in-flight mealواژههای مصوب فرهنگستانغذایی که با هدف مصرف در هواپیما تولید میشود
آرد استخوانbone mealواژههای مصوب فرهنگستانپودری که از استخوان حیوان پس از گرفتن چربی آن تهیه میشود و از آن بهعنوان مکمل غذا در غذای انسان و حیوان استفاده میشود
طرحریزی غذاmeal planningواژههای مصوب فرهنگستانتدوین و تهیۀ الگویی مناسب برای تأمین مواد غذایی براساس علائق و بودجه و نیازهای تغذیهای افراد
مَّهِيلاًَفرهنگ واژگان قرآنفروپاشیده شده - پراکنده(کلمه مهيل از مصدر هيل است ، و مهيل شدن کوهها در عبارت "کَانَتِ ﭐلْجِبَالُ کَثِيباً مَّهِيلاًَ "به معناي آن است که وقتي ريشهاش تکان بخورد از بالا فرو بريزد و به صورت تودهاى شن روان گردند )
خوفانگیزفرهنگ مترادف و متضادترسآور، ترسناک، دهشتآور، دهشتانگیز، دهشتزا، مهیل، وحشتناک، وهمناک، هولانگیز، هولناک
تمهیللغتنامه دهخداتمهیل . [ ت َ ] (ع مص ) زمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).