مواجهلغتنامه دهخدامواجه . [ م ُ ج ِه ْ ] (ع ص ) روباروی و مقابل . (ناظم الاطباء). روبرو. برابر. رو درروی . محاذی . مقابل . روی به روی . (یادداشت مؤلف ).- مواجه شدن ؛ روبرو شدن . مقابل شدن . رو در رو قرار گرفتن . مقابل آمدن .- || برخورد کردن .مقابل گردیدن : کار
مواجهتلغتنامه دهخدامواجهت . [ م ُ ج َ /ج ِ هََ ] (از ع ، اِمص ) مواجهه . روبارویی و مقابلی ومقابله . (ناظم الاطباء). و رجوع به مواجه و مواجهه شود. || مقابله ٔ دو کوکب . (ناظم الاطباء).
مواجههلغتنامه دهخدامواجهه .[ م ُ ج َ هََ / ج ِ هَِ ] (از ع ، اِمص ) مواجهت . مواجهة. روبارویی و مقابل و مقابله . (ناظم الاطباء). رودررویی . روبرویی . مقابله . (یادداشت مؤلف ) : ثنا و طال بقا هیچ فائده نکندکه در مواجهه گویند راکب
مواجهةلغتنامه دهخدامواجهة. [ م ُ ج َ هََ ] (ع مص ) روبارویی کردن . (منتهی الارب ). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن . (ناظم الاطباء). با هم روبرو شدن . (غیاث ) روبارو شدن . (آنندراج ). مقابله . (المصادر زوزنی ). روی به روی کسی قرار دادن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مواجهه ش
مواجهةًلغتنامه دهخدامواجهةً. [ م ُ ج َ هََ تَن ْ ] (ع ق ) به طور روبارویی . (ناظم الاطباء). رودررویی . رویارویی .در حال روبروشدگی : پس میثاقی که ... مواجهةً و مشافهةً بر زبان راندند. (تاریخ غازانی ص 54).
encounteredدیکشنری انگلیسی به فارسیمواجه شده، روبرو شدن، مواجه شدن با، رویاروی شدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، مصادف شدن با، دست بگریبان شدن با
مواجهتلغتنامه دهخدامواجهت . [ م ُ ج َ /ج ِ هََ ] (از ع ، اِمص ) مواجهه . روبارویی و مقابلی ومقابله . (ناظم الاطباء). و رجوع به مواجه و مواجهه شود. || مقابله ٔ دو کوکب . (ناظم الاطباء).
مواجههلغتنامه دهخدامواجهه .[ م ُ ج َ هََ / ج ِ هَِ ] (از ع ، اِمص ) مواجهت . مواجهة. روبارویی و مقابل و مقابله . (ناظم الاطباء). رودررویی . روبرویی . مقابله . (یادداشت مؤلف ) : ثنا و طال بقا هیچ فائده نکندکه در مواجهه گویند راکب
مواجهةلغتنامه دهخدامواجهة. [ م ُ ج َ هََ ] (ع مص ) روبارویی کردن . (منتهی الارب ). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن . (ناظم الاطباء). با هم روبرو شدن . (غیاث ) روبارو شدن . (آنندراج ). مقابله . (المصادر زوزنی ). روی به روی کسی قرار دادن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مواجهه ش
مواجهةًلغتنامه دهخدامواجهةً. [ م ُ ج َ هََ تَن ْ ] (ع ق ) به طور روبارویی . (ناظم الاطباء). رودررویی . رویارویی .در حال روبروشدگی : پس میثاقی که ... مواجهةً و مشافهةً بر زبان راندند. (تاریخ غازانی ص 54).