موادلغتنامه دهخدامواد. [ م َ وادد ] (ع اِ) ج ِ ماده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مواد به تشدید دال است ولی فارسیان به تخفیف خوانند و آن جمع ماده که به معنی اصل هرچیز است . (از غیاث ) (از آنندراج ) : سرمایه ٔ جلال و مواد تخفیف طوایف عالم . (سندبادنامه ص <span class=
موادفرهنگ فارسی معین(مَ دّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جِ ماده . 2 - (عا.) در فارسی به معنای مواد مخدّر. 3 - بندهای لایحه ، قانون ، قرارداد و مانند آن ها. 4 - دروس ، درس ها. 5 - وسایل ، اسباب .
موائدلغتنامه دهخداموائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مائدة. (ناظم الاطباء). ج ِ مائدة که به معنی خوان پرطعام باشد. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به مائده شود : از الوان موائد مطبخ خاص به قدر کفایت . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 91).
مواتلغتنامه دهخداموات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) چیز بی جان . (منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه جان ندارد. مقابل حیوان ونبات . (یادداشت مؤلف ). آنکه بی جان باشد. (غیاث ). آنچه نیفزاید. (دهار). || مرده . مردگان . بی جانان . مقابل حَیَوان . (یادداشت مؤلف ) : <b
مواتلغتنامه دهخداموات . [ م َ ] (ع مص ) موت . (ناظم الاطباء). بمردن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به موت شود.
موادعلغتنامه دهخداموادع . [ م َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ میدع . (اقرب الموارد). ج ِ میدع به معنی جامه ٔ کهنه . (آنندراج ). و رجوع به میدع شود. || ج ِ میدعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به میدعة شود. || ج ِ مودع . (یادداشت مؤلف ).
موادعتلغتنامه دهخداموادعت . [ م ُ دَ / دِ ع َ ] (از ع ، مص ، اِمص ). موادعة. وداع کردن . (غیاث ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
موادعهلغتنامه دهخداموادعه . [ م ُ دَ ع َ / دِ ع ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) آشتی . مصالحه . آشتی کردن . صلح کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موادعت و موادعة شود. || یکدیگر را وداع کردن . (غیاث ). و رجوع به موادعت شود.
موادعةلغتنامه دهخداموادعة. [ م ُ دَ ع َ ] (ع مص ) صلح نمودن و آشتی کردن با کس یا کسانی . (از ناظم الاطباء). مصالحة. (تاج المصادر بیهقی ). مهاودة. (تاج المصادر). با هم صلح نمودن و آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصالحه .
موادةلغتنامه دهخداموادة. [ م ُ وادْ دَ ] (ع مص ) دوستی کردن با کسی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وداد. با یکدیگر دوستی داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). مُحابَّه . (یادداشت مؤلف ).
چندسازۀ فلزپایهmetal-matrix composites, MMCواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از چندسازهها با زمینۀ فلزی که با مواد الیافی یا مواد گرافیتی یا مواد سرامیکی تقویت شدهاند
تسلیحات انفجاریexplosive ordnanceواژههای مصوب فرهنگستانهمۀ مهمات، شامل مواد منفجره و مواد شکافت و گداختِ هستهای و مواد شیمیایی و زیستی
موادعلغتنامه دهخداموادع . [ م َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ میدع . (اقرب الموارد). ج ِ میدع به معنی جامه ٔ کهنه . (آنندراج ). و رجوع به میدع شود. || ج ِ میدعة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به میدعة شود. || ج ِ مودع . (یادداشت مؤلف ).
موادعتلغتنامه دهخداموادعت . [ م ُ دَ / دِ ع َ ] (از ع ، مص ، اِمص ). موادعة. وداع کردن . (غیاث ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
موادعهلغتنامه دهخداموادعه . [ م ُ دَ ع َ / دِ ع ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) آشتی . مصالحه . آشتی کردن . صلح کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به موادعت و موادعة شود. || یکدیگر را وداع کردن . (غیاث ). و رجوع به موادعت شود.
موادعةلغتنامه دهخداموادعة. [ م ُ دَ ع َ ] (ع مص ) صلح نمودن و آشتی کردن با کس یا کسانی . (از ناظم الاطباء). مصالحة. (تاج المصادر بیهقی ). مهاودة. (تاج المصادر). با هم صلح نمودن و آشتی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصالحه .
موادةلغتنامه دهخداموادة. [ م ُ وادْ دَ ] (ع مص ) دوستی کردن با کسی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). وداد. با یکدیگر دوستی داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 96). مُحابَّه . (یادداشت مؤلف ).
درمان سوءمصرف موادdrug abuse treatment, substance abuse treatmentواژههای مصوب فرهنگستاندرمان سرپایی یا بستری کردن معتادان برای پرهیز از مواد که شامل برنامههای کوتاهمدت یا بلندمدت است
پیامدپژوهی درمان سوءمصرف موادdrug abuse treatment outcome studiesواژههای مصوب فرهنگستانمطالعاتی برای کسب اطلاعات جامع در مورد اثربخشی درمان سوءمصرف مواد ختـ . پیاسرف DATOS
زیستموادbiomaterials 1واژههای مصوب فرهنگستانموادی که بهعنوان واسط برای ارزیابی و درمان و بهبود عملکرد اندام یا بافتی از سامانۀ زیستی ساخته میشود
زیموادbiomaterials 2واژههای مصوب فرهنگستانمواد مهندسیشدۀ آلی یا معدنی که در داخل بدن به کار میروند و واکنش مضری با بدن ندارند و دچار خوردگی نمیشوند