مواقفهلغتنامه دهخدامواقفه . [ م ُ ق َ ف َ / ق ِ ف ِ ] (از ع ، اِمص ) مواقفة. درخواست ایستادن و ایستادگی از کسی در امری . (از یادداشت مؤلف ). درخواست و ابرام و پافشاری و ایستادگی در کاری چنانکه در جنگی و یااظهار عقیدتی : سلطان از انفت قب
مواقفةلغتنامه دهخدامواقفة. [ م ُ ق َ ف َ ] (ع مص ) مواقفه . وقاف . (منتهی الارب ). با کسی فراایستادن در کار و یا در جنگ و پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی در جنگ بایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مواقفه شود. || ایستادن خواستن . (منتهی الارب ). استادن خواستن . (آنندراج ). درخ
مواکفةلغتنامه دهخدامواکفة. [ م ُ ک َ ف َ ] (ع مص ) روباروی جنگیدن و معارضه نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
وقافلغتنامه دهخداوقاف . [ وِ ] (ع مص ) مواقفة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی فراایستادن در کار یا در جنگ و پیکار. (آنندراج ). || ایستادن خواستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به مواقفة شود.
مواقفةلغتنامه دهخدامواقفة. [ م ُ ق َ ف َ ] (ع مص ) مواقفه . وقاف . (منتهی الارب ). با کسی فراایستادن در کار و یا در جنگ و پیکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). با کسی در جنگ بایستادن . (از تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به مواقفه شود. || ایستادن خواستن . (منتهی الارب ). استادن خواستن . (آنندراج ). درخ
انفتلغتنامه دهخداانفت . [ اَ ف َ / اَ ن َ ف َ ] (ع مص ) انفة. ننگ و عار داشتن . (غیاث اللغات ). || (اِ) ننگ و عار. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (هفت قلزم ) : از سلطان تسلیم بعضی ازولایات خراسان التماس می نمودند سلطان از انفت قبو