موجز

muje(a)z

معنی

مختصر؛ کوتاه؛ کلام کوتاه و مختصر.

مترادف

خلاصه، کوتاه، مجمل، مختصر ≠ مشروح، مفصل

جست‌وجوی دقیق

موجز

لغت‌نامه دهخدا

موجز. [ ج َ ] (ع ص ) سخن و جز آن که کوتاه باشد. (از منتهی الارب ). سخن مختصر و کوتاه . (ناظم الاطباء).کوتاه و مختصر. (آنندراج ) (غیاث ). وجیز. خلاصه . ملخص . سخن کوتاه . (یادداشت مؤلف ) (صراح اللغة). کوتاه که زود اندریافته شود. (از اقرب الموارد) : <br

موجز

دیکشنری عربی به فارسی

کم حرف , مختصر گو , کوتاه , موجز

موجز

فرهنگ فارسی عمید

مختصر؛ کوتاه؛ کلام کوتاه و مختصر.

موجز

دیکشنری فارسی به عربی

خلاصة , مصغر , موجز

موجز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aphoristic, brief, capsule, compact, concise, sententious, succinct, summary, terse

جست‌وجوی هم‌آوا

کاستمان

meiosis

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی تقسیم یاخته‏ای که در نتیجۀ آن تعداد فام‌تن‌ها نصف می‏شود

موجش

لغت‌نامه دهخدا

موجش . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 46 هزارگزی شمال خاوری کامیاران با 710 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl

مؤزز

لغت‌نامه دهخدا

مؤزز. [ م ُ ءَزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأزیز. رجوع به تأزیز شود. || رعد غرش کنان . || آب جوشش کنان . || آسیای بانگ کنان . (ناظم الاطباء).

موجز (مجازی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

pithy

بیان موجز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aphorism

جست‌وجوی مشابه

موجزی

لغت‌نامه دهخدا

موجزی . [ ج َ ] (حامص ) صفت موجز.اختصار. ایجاز. مختصر بودن . موجز بودن : پند حجت را بخوان و درس کن زیرا که هست چون قران از محکمی وز نیکویی و موجزی .ناصرخسرو.