موضوع لهلغتنامه دهخداموضوع له . [ م َ عُن ْ ل َه ْ ] (ع ص مرکب ،اِ مرکب ) اصطلاح منطق ، معنایی که لفظ در مقابل آن وضع شده است . (یادداشت لغت نامه ). رجوع به موضوع شود.
پردیس موضوعی،پارک موضوعیtheme parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن موضوعی تاریخی یا علمی یا هنری یا ادبی است
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد زیان زده در تجارت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد زیان کرده در تجارت . (ناظم الاطباء). || شتری که بر سر خود بی شبان و راعی چرا کند و به شب به خانه بازآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بعیر حسن الموضوع
مودوعلغتنامه دهخدامودوع . [ م َ ] (ع اِمص ) آرامش و سکینه و وقار. || (ص ) فرس مودوع ؛ اسب آسوده زیست وآسایش جوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع مص ) وضع. موضع. نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنهادن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب ).
موضوعیلغتنامه دهخداموضوعی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به موضوع . آنچه به موضوع منسوب و مربوط است .- ترتیب موضوعی ؛ ترتیبی که اساس آن بر موضوع و محتوای کتابها و نشریات باشد.- فهرست موضوعی ؛ فهرستی که از روی موضوع کتابها فراهم آمده است .
تضمنلغتنامه دهخداتضمن . [ ت َ ض َم ْ م ُ ] (ع مص ) پذیرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). || لازم گرفتن چیزی را از کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || در میان خویش آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). میان اندرگرفتن
کنایتلغتنامه دهخداکنایت . [ ک ِ ی َ ] (ع اِمص ، اِ) کنایه . مقابل صراحت . کلامی که بر غیر موضوع له خود که از لوازم او باشد دلالت کند. ج ، کنایات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پوشیده سخن گفتن و سخن پوشیده و به اصطلاح چیزی را به چیزی در ذهن تشبیه کرده اسم مشبه را نهی داشته نام مشبه ٌبه مذکور سا
نساجلغتنامه دهخدانساج . [ن َس ْ سا ] (ع ص ) جولاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بافنده . چولاه . (از ناظم الاطباء). بافنده ٔجامه . (غیاث اللغات ). جولاهه . (مهذب الاسماء). جامه باف . جولا. حائک . گوفشانه . پای باف . بافکار : عنکبوت آمد آنگاه چو نساجی
اشتراکلغتنامه دهخدااشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگ
جزئیةلغتنامه دهخداجزئیة. [ ج ُ ئی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث جزئی . مقابل کلیه . آنچه به جزء نسبت داده شودو در اصطلاح حکماء و اهل منطق به معانی زیر اطلاق شود: || مفهومی که تصور آن از اشتراک افراد در آن ابا کند، و آنرا جزئی حقیقی گویند و در نحو آنرا علم شخصی نامند. و در این گفته بحثی است زیرا اسم
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد زیان زده در تجارت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد زیان کرده در تجارت . (ناظم الاطباء). || شتری که بر سر خود بی شبان و راعی چرا کند و به شب به خانه بازآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بعیر حسن الموضوع
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع مص ) وضع. موضع. نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنهادن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب ).
موضوعدیکشنری عربی به فارسیزيرموضوع , مبتدا , موکول به , درمعرض گذاشتن , موضوع , مطلب , مقاله , فرهشت , انشاء , ريشه , زمينه , مدار , نت , شاهد , مبحث , عنوان , سرفصل , ضابطه
موضوعفرهنگ فارسی عمید۱. مطلبی که دربارۀ آن بحث میشود.۲. سوژه.۳. (صفت) [قدیمی] گذاردهشده؛ نهادهشده.۴. (صفت) [قدیمی] ساختهشده.
حدیث موضوعلغتنامه دهخداحدیث موضوع . [ ح َ ث ِ م َ / مُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از دوازده قسم حدیث ضعیف . رجوع به حدیث شود.
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مرد زیان زده در تجارت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد زیان کرده در تجارت . (ناظم الاطباء). || شتری که بر سر خود بی شبان و راعی چرا کند و به شب به خانه بازآید. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بعیر حسن الموضوع
موضوعلغتنامه دهخداموضوع . [ م َ ] (ع مص ) وضع. موضع. نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بنهادن .(تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب ).
ذات الموضوعلغتنامه دهخداذات الموضوع . [ تُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) صغری . صغرای قیاس . مقابل ذات المحمول ، کبری .