ترجمه مقاله

موقوف

mo[w]quf

۱. وابسته؛ منوط.
۲. (اسم، صفت) [قدیمی] وقف‌شده.
۲. [قدیمی] بازداشت‌شده.
۳. [قدیمی] منتظر.

۱. مشروط، مقید، منوط، موکول، وابسته
۲. بازداشته، گرفتار، زندانی
۳. تعطیلشده، متوقفشده
۴. بس، کافی
۵. وقفشده، موقوفه

ترجمه مقاله