موژانلغتنامه دهخداموژان . (ص ) نرگس نیم شکفته . (ناظم الاطباء) (از برهان ). نرگس شکفته و به صورت موجان نیز آمده . (از آنندراج ). نرگس شکفته را گویند. (از فرهنگ اوبهی ). || چشم شهلای پرکرشمه . (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). چشم پرکرشمه را گویند که شهلا باشد. (انجمن آرا) (از برهان ) (از آن
موژانفرهنگ فارسی عمیدویژگی چشم زیبا و پُرکرشمه؛ چشم خوابآلود: ( دو چشم موژان بودیش خوب و خوابآلود / بماند خواب و شد آن نرگسش که موژان بود (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۵۵).
موانلغتنامه دهخداموان . [ م َ ] (ع اِ)ج ِ مینا به معنی لنگرگاه کشتی ها. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مینا شود.
موچانلغتنامه دهخداموچان . (اِخ ) دهی است از دهستان قره کهریزبخش سربند شهرستان اراک واقع در 36 هزارگزی خاور آستانه با 1070 تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" d
موچانلغتنامه دهخداموچان . (اِخ )دهی است از دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 24 هزارگزی شهرک با 153 تن سکنه . آب آن از چشمه سار و راه آن مالرو است . جوکوه جزء این ده است و در حدود بیست سال پیش موچان قدیم را سیل برد
مویانلغتنامه دهخدامویان . [ مو ] (اِ) ج ِ موی است برخلاف قیاس . (برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
مویانلغتنامه دهخدامویان . [ مو ] (نف ، ق ) موینده و گریه کننده . (انجمن آرا) (آنندراج ). گریه کنان و نوحه کنان و گریان . (ناظم الاطباء). صفت حالیه از موییدن . مویا. موینده . که مویه کند. در حال موییدن . نوحه کنان . گریه کننده . (از یادداشت مؤلف ). گریان و نوحه کننده . (غیاث ). به معنی گریان و
مرزانلغتنامه دهخدامرزان . [ م ُ ] (اِ) نرگس . نسرین .(ناظم الاطباء). اما ظاهراً دگرگون شده ٔ موژان است .
هوزانلغتنامه دهخداهوزان . (اِ) نرگس شکفته را گویند. (برهان ). آیا دگرگون شده ٔ کلمه ٔ موژان نیست ؟ (یادداشت مؤلف ).