لغتنامه دهخدا
مذکر. [ م ُ ذَک ْ ک َ ] (ع ص ) ضد مؤنث . (اقرب الموارد). نرینه . (مهذب الاسماء) (تفلیسی ). مرد. نر. ضد ماده . (غیاث اللغات ). || سیف مذکر؛ شمشیر آبدار. (منتهی الارب ). ذوالماء. (اقرب الموارد). آن شمشیری که کناره پولاد بود میانه نرم آهن . (مهذب الاسماء). ذَکَر. (متن اللغة). |