مکاریلغتنامه دهخدامکاری . [ م َک ْ کا ] (حامص ) مکر و حیله گری و فریبندگی . (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی مکار. گربزی : وز شوی نهان به غدر و مکاری در جام شراب زهر بگسارد. ناصرخسرو.و رجوع به مکار شود.
مکاریلغتنامه دهخدامکاری . [ م ُ ] (ع ص ) خربنده . (دهار) (مهذب الاسماء). به کرایه دهنده . ج ، مکارون و اکریاء. (منتهی الارب ). کسی که اسب و شتر و غیره به کرایه دهد. (غیاث ). کسی که اسب و استرو خر به کرایه برد. (آنندراج ). خربنده و کرایه دهنده یعنی آن کس که خر و اسب و اشتر کرایه می دهد. (ناظم ا
مقاریلغتنامه دهخدامقاری . [ م َ ] (ع اِ) (از «ق ر و») سرهای پشته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مقاریلغتنامه دهخدامقاری ٔ. [ م ُ رِءْ ] (ع ص ) سبق گوینده ٔ یک روز در میان . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقاراءة شود.
مقاریلغتنامه دهخدامقاری .[ م َ ] (ع اِ) (از «ق ر ی ») ج ِ مِقری ̍ و مِقراة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقری و مقراةشود. || دیگها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دیگها، و در قاموس :قبور، و این تصحیف «قدور» است . (از محیط المحیط).
مکوریلغتنامه دهخدامکوری . [ م َ وَ ری ی / م ِ وَ ری ی ] (ع ص ) مرد ناکس فرومایه و فاحش و بدزبان پرگوی . (ناظم الاطباء). لئیم . (از اقرب الموارد). || کوتاه بالای پهن اندام . || آنکه نوک بینی وی بزرگ باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
خامکاریلغتنامه دهخداخامکاری . (حامص مرکب ) بی ربطی در کار و عمل . خام دستی . بی وقوفی . کودنی . (ناظم الاطباء). عمل خامکار : ازخامکاری خوی او افغان کنم در کوی اوگر شحنه ٔ بدگوی او در حلقم افغان نشکند. خاقانی .خوی او از خامکاری کم نکرد
ستمکاریلغتنامه دهخداستمکاری . [ س ِ ت َ ] (حامص مرکب ) عمل ستمکار. ظالمی . ستمگری . جور. ظلم : این کارد نه از بهر ستمکاری کردندانگورنه از بهر نبیذ است بچرخشت . رودکی .داده ست بدو ایزد خلق همه عالم راوایزد نکند هرگز بر خلق ستمکاری
قلمکاریلغتنامه دهخداقلمکاری . [ ق َ ل َ ] (حامص مرکب ) صنعت حکاکی و نقاشی . || قلمکاری ، مخطط به خطوط پهن و طویل منقش براههای سیاه و سفید یا دو رنگ دیگر. (یادداشت مؤلف ). || قلمکاری در اصطلاح نردبازان یک درمیان مهره در خانه ها بودن . (یادداشت مؤلف ).
همکاریلغتنامه دهخداهمکاری . [ هََ ] (حامص مرکب ) هم پیشگی . || شرکت در کاری . (آنندراج ) : از هم آرایشی و همکاری هر یکی را دگر کند یاری . نظامی . || رقابت : یک دم از رشک تو آرام ندارد خورشیدهیچ دردی بت