مکتوبلغتنامه دهخدامکتوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) نبشته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوشته . (آنندراج ). نوشته . نوشته شده . مزبور. مرقوم . مقابل ملفوظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوریة و الانجیل . (قرآن <
مقطوبلغتنامه دهخدامقطوب . [ م َ ] (ع ص ) می درآمیخته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). شراب آمیخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
مکثوبلغتنامه دهخدامکثوب . [ م َ ] (ع ص ) به چیزی درآمده . درآورده شده به چیزی . (ناظم الاطباء). || ریخته شده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرد آورده شده . (آنندراج ). || درج شده . || حمله برده . || ترکش سرنگون شده . (ناظم الاطباء).
مقتبلغتنامه دهخدامقتب . [ م ُ ت ِ ] (ع ص ) بر پشت شتر قتب نهنده ، و قِتب خویگیر را گویند که زیر پالان بر پشت شتر نهند. (آنندراج ). آنکه پالان بر پشت شتر می نهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اِقتاب شود. || آنکه سوگند غلیظ می خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقتاب شود.
مکتوباتلغتنامه دهخدامکتوبات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکتوب . نامه ها و مراسلات و نوشتجات . (ناظم الاطباء). ج ِ مکتوبه : چون این مکتوبات را داعی به بخارا برد و در خدمت مولانا برهان اسلام ، اعذار واضح او تقریر کرد به سر رضا آمد. (جوامع الحکایات ).
مکتوبهلغتنامه دهخدامکتوبه . [ م َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مکتوب . رجوع به مکتوب شود. || فریضه : صلوة مکتوبه ؛ نماز فریضه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به «کُتِب َ» فرض است ... در «کتب علیکم القصاص » و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح ، ج <
مکتوبیلغتنامه دهخدامکتوبی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مکتوب و هر چیزی که در مکتوب نوشته شده . (ناظم الاطباء).- خبر مکتوبی ؛ خبری که در نامه و مراسله نوشته باشند. ضد خبر شفاهی . (ناظم الاطباء).
حرف مکتوبیلغتنامه دهخداحرف مکتوبی . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف ملبوبی . و رجوع به این کلمه شود.
مکاتیبلغتنامه دهخدامکاتیب . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکتوب به معنی نامه و نبشته . (آنندراج ). ج ِ مکتوب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مکتوب شود.
مکتوباتلغتنامه دهخدامکتوبات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکتوب . نامه ها و مراسلات و نوشتجات . (ناظم الاطباء). ج ِ مکتوبه : چون این مکتوبات را داعی به بخارا برد و در خدمت مولانا برهان اسلام ، اعذار واضح او تقریر کرد به سر رضا آمد. (جوامع الحکایات ).
مکتوبهلغتنامه دهخدامکتوبه . [ م َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مکتوب . رجوع به مکتوب شود. || فریضه : صلوة مکتوبه ؛ نماز فریضه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و مراد به «کُتِب َ» فرض است ... در «کتب علیکم القصاص » و برای این نمازهای فریضه را مکتوبه خوانند... (تفسیر ابوالفتوح ، ج <
مکتوبیلغتنامه دهخدامکتوبی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مکتوب و هر چیزی که در مکتوب نوشته شده . (ناظم الاطباء).- خبر مکتوبی ؛ خبری که در نامه و مراسله نوشته باشند. ضد خبر شفاهی . (ناظم الاطباء).