لغتنامه دهخدا
مکوک . [ م َک ْ کو ] (ع اِ) طاس که بدان آب خورند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جامی است که بدان آشامند و سر آن تنگ وشکمش فراخ باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || وزنی بوده است معادل سه کیلجه در بغداد و کوفه و معادل پانزده رطل در واسط و بصره . ج ، مکاکیک