میتینلغتنامه دهخدامیتین . (اِ) کلنگ و میله ٔ آهنین که سنگ تراشان بدان سنگ کنند و تراشند. (ناظم الاطباء). تبری یا کلنگی بود که بدان کوه و زمین کنند. (لغت فرس اسدی ). کلنگ و تیشه را گویند که بدان زمین کنند. کلنگ و میله ٔآهنین که سنگتراشان بدان سنگ تراشند. (یادداشت مؤلف ). کلنگی باشد که بدان کوه
میتینفرهنگ فارسی عمیدتیشه یا میله که با آن سنگ میتراشند؛ کلنگ: ◻︎ بهتندی چنان اوفتد بر برم / که میتین فرهاد بر بیستون (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
باکتریهای متانسازmethane-forming bacteriaواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از باکتریهای بیهوازی که با تجزیۀ بیهوازی اسیدهای آلی، گاز متان و دیاکسید کربن تولید میکنند
مخاطرة کلید متناصلی ـ متناصلیplaintext-plaintext compromiseواژههای مصوب فرهنگستانلو رفتن اطلاعات کلید که از تحلیل اطلاعات حاصل از رمزگذاری دو متن اصلی P1 و P2 با یک کلید حاصل میشود
مخاطرة کلید متناصلی ـ متنرمزplaintext-ciphertext compromiseواژههای مصوب فرهنگستانلو رفتن اطلاعات کلید با در اختیار داشتن یک زوجِ متناصلی و متنرمز متناظر با آن
مخاطرة کلید متنرمز ـ متنرمزciphertext-ciphertext compromiseواژههای مصوب فرهنگستانلو رفتن اطلاعات کلید که از تحلیل اطلاعات حاصل از رمزگذاری یک متن اصلی با دو کلید متفاوت حاصل میشود
کار اصطلاحشناسی متنبنیاد،واژهگزینی متنبنیادtext-oriented terminology workواژههای مصوب فرهنگستانبررسیهای مقدماتی اصطلاحات در بافتها و متون مشخص
میتینگلغتنامه دهخدامیتینگ .(انگلیسی ، اِ) گرد آمدن دسته ها از مردم برای ابراز نظری . اجتماع گروه بسیار برای گفتگو یا اظهارنظر در مسائل اجتماعی . هنگامه .- میتینگ دادن ؛ بهم آمدن گروهها و دسته های سیاسی و غیر سیاسی برای ابراز نظری و پیشبرد مقصودی .
میتینگفرهنگ فارسی معین[ انگ . ] (اِ.) تجمع موقت گروهی از مردم برای مذاکره و ایراد یا استماع و نطق های اجتماعی و سیاسی که معمولاً طی قطعنامه ای خواست های افراد شرکت کننده در آن قرائت می شود، تجمع (فره ).
آهون برلغتنامه دهخداآهون بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) نقّاب . نقب زن . چاهجوی . کان کن : بدل درفکندی چنان چاک راکه میتین آهون بران خاک را.؟
صاقورلغتنامه دهخداصاقور. (ع اِ) تبر بزرگ . (منتهی الارب ). || میتین . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || زبان . (منتهی الارب ). || بلای سخت . نازله ٔ شدید. (اقرب الموارد).
معاوللغتنامه دهخدامعاول . [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِعوَل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ معول به معنی آهنی که بدان کوه کنند و میتین . (آنندراج ). و رجوع به معول شود.
میتینگلغتنامه دهخدامیتینگ .(انگلیسی ، اِ) گرد آمدن دسته ها از مردم برای ابراز نظری . اجتماع گروه بسیار برای گفتگو یا اظهارنظر در مسائل اجتماعی . هنگامه .- میتینگ دادن ؛ بهم آمدن گروهها و دسته های سیاسی و غیر سیاسی برای ابراز نظری و پیشبرد مقصودی .