میخکلغتنامه دهخدامیخک . [ خ َ ] (اِ مصغر) مصغر میخ یعنی میخ خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). به معنی میخ کوچک است . (از آنندراج ). میخ خرد. میخ کوچک . (یادداشت مؤلف ). || دارویی خوشبو که قرنفل و فلفل دنباله دار نیز گویند. (ناظم الاطباء). بوی افزاری است که از هندوستان آرند و در طعامهاکنند. بوی اف
میخکفرهنگ فارسی معین(خَ) (اِمصغ .) گیاهی است زینتی و علفی از تیرة قرنفلیان که یکساله است و گل های انتهایی زیبا به رنگ های گوناگون (سفید، صورتی ، قرمز بنفش ، نارنجی یا زرد) دارد.
گل میخکلغتنامه دهخداگل میخک . [ گ ُ ل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ قرنفلیان است . جنس های بسیار دارد و این دسته قسمتی از کاسبرگهای آن به هم چسبیده است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 213). میخک . کوکب .
روغن میخکoil of clove, clove oilواژههای مصوب فرهنگستان1. روغن فرّاری که از تقطیر برگهای درخت میخک به دست میآید 2. روغن فرّاری که از تقطیر غنچههای ناشکفته و خشکشدۀ درخت میخک به دست میآید
میخکدهلغتنامه دهخدامیخکده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) ضرابخانه و دارالضرب . (ناظم الاطباء) (از برهان ). خانه ای که در آن سکه زنند و آن را دارالضرب و ضرابخانه نیز گویند. (انجمن آرا). دارالضرب . (آنندراج ).سراضرب . ضرابخانه . درم سرای . دارالسکه . سکه خانه . (یا
میخکدهلغتنامه دهخدامیخکده . [ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) ضرابخانه و دارالضرب . (ناظم الاطباء) (از برهان ). خانه ای که در آن سکه زنند و آن را دارالضرب و ضرابخانه نیز گویند. (انجمن آرا). دارالضرب . (آنندراج ).سراضرب . ضرابخانه . درم سرای . دارالسکه . سکه خانه . (یا
گل میخکلغتنامه دهخداگل میخک . [ گ ُ ل ِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ قرنفلیان است . جنس های بسیار دارد و این دسته قسمتی از کاسبرگهای آن به هم چسبیده است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 213). میخک . کوکب .
روغن میخکoil of clove, clove oilواژههای مصوب فرهنگستان1. روغن فرّاری که از تقطیر برگهای درخت میخک به دست میآید 2. روغن فرّاری که از تقطیر غنچههای ناشکفته و خشکشدۀ درخت میخک به دست میآید