میرابلغتنامه دهخدامیراب . (اِ مرکب ) مباشر و ناظر تقسیم آبها. (ناظم الاطباء). باغبان که آب رسانی ذمه ٔ او باشد. (از غیاث ). آبران . آبرانه . قَلاّد. آب بخش . آبیار. اویار. آن که آب را بخشد. (یادداشت مؤلف ).آن که بر سهمیه ٔ هر خانه یا باغ یا کشتزار از آب رود یا نهر یا قنات یا چشمه نظارت دارد و
میرابلغتنامه دهخدامیراب . (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل ، واقع در 37هزارگزی باختری گرمی با 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4</sp
مرگابلغتنامه دهخدامرگاب . [ م َ ] (اِ مرکب ) مرگ آب . آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
مرأبلغتنامه دهخدامرأب . [ م ِ ءَ ] (ع ص ) کسی که چیز شکسته را اصلاح می کند و شکسته بندی می نماید. (ناظم الاطباء).
میرابولغتنامه دهخدامیرابو. [ ب ُ ] (اِخ ) اونوره گابریل ریکتی کنت دو (1749-1791 م .). سیاستمدار انقلابی نامی فرانسه ، زندگی وی پیش از سال 1789 به یک سلسله زیاده رویها و مشاجرات با پدرش گذشت و ب
میرابولغتنامه دهخدامیرابو. [ ب ُ ] (اِخ ) ویکتور ریکتی مارکی دو (1715 - 1789 م .). سیاستمدار فرانسوی و رهبر فیزیوکراتهای آن کشور است و پدر اونوره گابربل ریکتی کنت دو میرابو.
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسی
پن میرابولغتنامه دهخداپن میرابو.[ پ ِ ب ُ ] (اِخ ) (ل ِ...) کمون بوش دو رُم ، از بخش اِکس دارای 4270 تن سکنه و کارخانه ٔ روغن های نباتی .
میراولغتنامه دهخدامیراو. (اِ مرکب ) میراب . (ناظم الاطباء). میرآب که در عرف میربحر گویند. (آنندراج ). و رجوع به میراب شود.
میرابولغتنامه دهخدامیرابو. [ ب ُ ] (اِخ ) اونوره گابریل ریکتی کنت دو (1749-1791 م .). سیاستمدار انقلابی نامی فرانسه ، زندگی وی پیش از سال 1789 به یک سلسله زیاده رویها و مشاجرات با پدرش گذشت و ب
میرابولغتنامه دهخدامیرابو. [ ب ُ ] (اِخ ) ویکتور ریکتی مارکی دو (1715 - 1789 م .). سیاستمدار فرانسوی و رهبر فیزیوکراتهای آن کشور است و پدر اونوره گابربل ریکتی کنت دو میرابو.
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (اِخ ) دهی است از دهستان رودخانه بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 95هزارگزی شمال میناب با 200 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span class="hl" dir="ltr
میرابیلغتنامه دهخدامیرابی . (حامص مرکب ) شغل و پیشه ٔ میراب . عمل میراب . عمل مباشرت و نظارت بر تقسیم آب : خضر نتواند به آب زندگی از ما خریدمنصب میرابی سرچشمه ٔ آئینه را. میرزاصائب .رجوع به میراب شود. || (اِ مرکب ) حقی که به جهت تقسی