میرزابنویسلغتنامه دهخدامیرزابنویس . [ ب ِ ن ِ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، آن که اندک سوادی در حد نوشتن دارد. دارای کوره سواد. آن که مختصر نوشتن تواند. نویسنده ٔ عامی و کم سواد. نویسنده ٔ بی ارز. میرزایی بیسواد. (از یادداشت مؤلف ).
متصدی ثبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی ثبت، ثبّات، سردفتر، دبیر، منشی، بایگان، کارمند دفتری، دفتردار، حسابدار اندیکاتورنویس، میرزا، میرزابنویس ماشیننویس، تایپیست