میملغتنامه دهخدامیم . [ م َ ی َ ] (اِخ ) در شاهنامه نام مکانی است به مشرق ایران : چو برخاست آواز کوس از میم همان گرد چون آبنوس از جرم .فردوسی .
میملغتنامه دهخدامیم . (ع اِ) نبیذ. (مهذب الاسماء). شراب ناب . (آنندراج ) (برهان ). شراب صاف و خالص و شراب ناب . (ناظم الاطباء).
میملغتنامه دهخدامیم . (فرانسوی ، اِ) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیله ٔ حرکات اعمال و احساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید.
میملغتنامه دهخدامیم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه «م » است . (دزی ج 2 ص
میملغتنامه دهخدامیم . (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قائن شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال باختری قائن سر راه شوسه ٔ قائن به گناباد. در جلگه ٔ گرم سیر با 272 تن سکنه آبش از قنات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <s