میولغتنامه دهخدامیو. [ م َی ْوْ / م ِی ْوْ / وْ ] (اِ) درخت انگور و مو. (از شعوری ج 2 ورق 366) (ناظم الاطباء).در بعضی از بلاد تاک انگور را گویند یعنی درخت ا
میولغتنامه دهخدامیو. [ وْ ] (اِ) مخفف میوه است . (یادداشت لغت نامه ) : قوس اگر از تیر دوزد دیو رادلو پرآب است زرع و میو را.مولوی .
میولغتنامه دهخدامیو. [ وْ] (اِ) شَعر و موی . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء).به معنی موی باشد که عربان شعر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). موی را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) : دست تو شل به ، دو گوش تو کردو چشم تو بی نور و پرمیو به .پوربهای جامی
میولغتنامه دهخدامیو. [ ی ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت گربه . آواز گربه . نام آواز گربه . اسم صوت گربه . مو.(یادداشت مؤلف ) || (اِ) در زبان شیرخوارگان ، گربه . گربه در زبان کودکان . (یادداشت مؤلف ).
میویزکلغتنامه دهخدامیویزک . [ می زَ ](اِ) میویزج . حب الرأس . زبیب الجبل . زبیب بری . اسطافیس اغریا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میویزج شود.
میویزهلغتنامه دهخدامیویزه . [ می زَ / زِ ] (اِ) میویژه . گیاهی که به تازی علیق نامند. (ناظم الاطباء). لبلاب . حلبلاب . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
میویزیلغتنامه دهخدامیویزی .[ می ] (ص نسبی ) منسوب به میویز. مویزی . آنچه به مویز نسبت دارد. آنچه از مویز به دست آید : نبید تلخ چه انگوری و چه میویزی سپید سیم چه با سکه و چه بی سکه . منوچهری .و رجوع به میویز شود.
mewدیکشنری انگلیسی به فارسیمون، میو، یاغو، مرغ نوروزی اروپایی، صدای گربه، اصطبل، در اصطبل نگهداری کردن، میومیو کردن، پر ریختن، حبس کردن، موی ریختن
mewsدیکشنری انگلیسی به فارسیمونس، میو، یاغو، مرغ نوروزی اروپایی، صدای گربه، اصطبل، در اصطبل نگهداری کردن، میومیو کردن، پر ریختن، حبس کردن، موی ریختن
میویزکلغتنامه دهخدامیویزک . [ می زَ ](اِ) میویزج . حب الرأس . زبیب الجبل . زبیب بری . اسطافیس اغریا. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به میویزج شود.
میویزهلغتنامه دهخدامیویزه . [ می زَ / زِ ] (اِ) میویژه . گیاهی که به تازی علیق نامند. (ناظم الاطباء). لبلاب . حلبلاب . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
میویزیلغتنامه دهخدامیویزی .[ می ] (ص نسبی ) منسوب به میویز. مویزی . آنچه به مویز نسبت دارد. آنچه از مویز به دست آید : نبید تلخ چه انگوری و چه میویزی سپید سیم چه با سکه و چه بی سکه . منوچهری .و رجوع به میویز شود.
میونلغتنامه دهخدامیون . [ م َ ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ، ماده ٔ م ی ن ) (آنندراج ). دروغگو. (ناظم الاطباء). سخت دروغزن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ).
کامپوفورمیولغتنامه دهخداکامپوفورمیو. [ پ ُ ف ُ ی ُ ] (اِخ ) شهری است در ایتالیا که صلح معروف به کامپوفورمیو بین فرانسه و اتریش در آنجا منعقد گردیده ودر ضمن آن بلژیک و جزایر ایونین به سال 1797 م . به فرانسه واگذار شده است .
میومیولغتنامه دهخدامیومیو. [ ی ُ ی ُ ] (اِ صوت ) حکایت مکرر صوت گربه . حکایت آواز گربه . اسم صوت گربه . بانگ گربه . مومو. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به مومو شود.
پرمیولغتنامه دهخداپرمیو. [ پ َ / وْ ] (اِ) مرضی باشد که آنرا عوام سوزاک خوانند چه بوقت بول کردن مجرای بول بسوزش درآید و بعربی حرقةالبول گویند. (برهان ). و یاء این کلمه به ضبط برهان و رشیدی مجهول است . و رشیدی گوید ظاهراً این لفظ هندی باشد.