ناامنلغتنامه دهخداناامن . [ اَ ] (ص مرکب ) ناایمن . جائی که امنیت و ایمنی در آن نیست . (فرهنگ نظام ). محیط آشفته و ناآرام . در تداول عوام بجای ناایمن استعمال میشود. مقابل ایمن و امن . راه ناامن ، راهی که در آن امنیت نیست و خطر هست : رود آرام ز عمری که به هجران گذرد<
ناامینلغتنامه دهخداناامین . [ اَ ] (ص مرکب ) ناایمن . اندیشناک . هراسان . ترسان : و چنان شد که ملک بیکبارگی در سر آن قضایا خواست شد، و عموم خلق بر املاک و عرض و جان خود ناامین گشتند. (تاریخ غازانی ص 241). || نااستوار. ناراست . غیرامین .
ناایمنلغتنامه دهخداناایمن . [ م ِ ] (ص مرکب ) خطرناک و مخوف . (ناظم الاطباء). مقابل ایمن . مظنون . دور ازامنیت . غیرقابل اعتماد. نامطمئن : راهها ناایمن شده است ... و راه از نیشابور تا اینجا سخت آشفته است . (تاریخ بیهقی ). و بر ناایمن بیگمان ایمن مباش . (قابوسنامه ). قلعه
نائمینلغتنامه دهخدانائمین . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نائم (در حال نصبی و جری ). خفتگان . خوابیدگان . به خواب رفتگان : قوموا شرب الصبوح یا ایها النائمین .منوچهری .
نامنلغتنامه دهخدانامن . [ م ِ ] (اِخ ) از دهات دهستان باشتن بخش داورزن شهرستان سبزوار است ، در 82 هزارگزی جنوب شرقی داورزن و 12 هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ عمومی تهران به مشهد. در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و <span class="hl"
نامنلغتنامه دهخدانامن . [ م ِ ] (اِخ ) از دهات دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان است ، در 12 هزارگزی جنوب شرقی کردکوی و 2 هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ کردکوی به گرگان . در دامنه ٔ معتدل مرطوب واقع است و <span class="hl"
ناامنیلغتنامه دهخداناامنی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عدم امنیت . نبودن ایمنی و آرامش و نظم و ثبات . آشوب و بلوا. || صاحب منتخب اللغه در معنی دغدغه آرد: تردد و تشویش خاطر و ناامنی .
ناامنیلغتنامه دهخداناامنی . [ اَ ] (حامص مرکب ) عدم امنیت . نبودن ایمنی و آرامش و نظم و ثبات . آشوب و بلوا. || صاحب منتخب اللغه در معنی دغدغه آرد: تردد و تشویش خاطر و ناامنی .