نااهللغتنامه دهخدانااهل . [ اَ ] (ص مرکب ) ناقابل . نالایق . آنکه سزاوار نباشد. (ناظم الاطباء). کسی که قابل انجام کار مخصوصی نیست . کسی که قابل فهم مطلبی نیست ، یا قابل نگهداری رازی نیست . (از فرهنگ نظام ). مقابل اهل . نالایق . ناسزاوار. نامستحق . ناسزا. غیرذیصلاح : <br
نااهلفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که پایبند به اصول اخلاقی نیست.۲. ناشایسته؛ نالایق.۳. فرزندی که خلاف رٲی و روش نیکوی پدر و مادر رفتار کند؛ ناخلف.
نااهلفرهنگ فارسی معین(اَ) [ فا - ع . ] (ص .) 1 - آن که قابلیت و استعداد ندارد. 2 - فرزندی که برخلاف آداب و عادات خانواده اش عمل کند، ناخلف . ج . نااهلان .
تعمیر سوراخ مَنجیدnail hole repairواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تعمیر سوراخهای تایر، در مواردی که قطر سوراخ ایجادشده در تایر باری تا 9/5 میلیمتر و در تایر سواری تا 6 میلیمتر باشد و سوراخ تا شانه دستکم 2/5 سانتیمتر فاصله داشته باشد
زخمهای ناخنیfinger nail pizzicatoواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اجرای زخمهای که در آن از ناخن استفاده میشود
ناحللغتنامه دهخداناحل . [ ح ِ ] (ع ص ) لاغر از بیماری یا از سفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لاغر. (شمس اللغات ). رقیق . هزیل . نزار. (مهذب الاسماء): جمل ناحل ؛ هزیل . (المنجد). شتر لاغر. (ناظم الاطباء). سیف ناحل ؛ رقیق . (المنجد). شمشیری که تیغه ٔ آن از بسیاری کار کردن باریک شد
ناعللغتنامه دهخداناعل . [ ع ِ ] (ع ص ) بسیارنعل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجل ناعل ؛ ذونعل . و آن مانند لابن و ناصر است . (از اقرب الموارد). || حافر ناعل ؛ سم درشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سم درشت و سخت . (ناظم الاطباء). صلب . (اقرب الموارد). القدم و ال
ناهللغتنامه دهخداناهل . [ هَِ ] (ع ص ) شتر نخست آب خورنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، نواهل ، نهال ، نهل ، نهلة، نهول ، نهلی . || شتر گرسنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عطشان . (معجم متن اللغة). تشنه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). شتر تشنه .
نااهلیلغتنامه دهخدانااهلی . [ اَ ] (حامص مرکب ) نااهل بودن . اهلیت نداشتن . بی لیاقتی و ناسزاواری . نداشتن شایستگی . || ناخلف بودن . || ناکسی . فرومایگی : و اگر دیگری چون رضا(ع ) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه وبی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب النقض ص <spa
نااهلیلغتنامه دهخدانااهلی . [ اَ ] (حامص مرکب ) نااهل بودن . اهلیت نداشتن . بی لیاقتی و ناسزاواری . نداشتن شایستگی . || ناخلف بودن . || ناکسی . فرومایگی : و اگر دیگری چون رضا(ع ) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه وبی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب النقض ص <spa