نابابلغتنامه دهخداناباب . (ص مرکب ) که باب روز نیست . که متداول نیست . که معمول و مرسوم نیست . از مد افتاده : لباس ناباب . || در تداول عامه ، ناجور. ناسازگار. ناملایم . ناموافق . نامطبوع : غذای ناباب . دوستان ناباب .
نوبابلغتنامه دهخدانوباب . [ ن َ ] (ص مرکب ) که تازه معمول شده است . (یادداشت مؤلف ). بدیع. تازه . مد روز. نوظهور.
نبابلغتنامه دهخدانباب . [ن ُ ] (ع مص ) نبیب . نب . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). رجوع به نَب ّ شود.
ینبوبلغتنامه دهخداینبوب . [ یَم ْ ] (اِ) خرنوب نبطی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و رجوع به خرنوب و ینبوت شود.
نبیبلغتنامه دهخدانبیب . [ ن َ ] (ع مص ) نَب ّ. (از منتهی الارب ). نباب . (از اقرب الموارد). رجوع به نب شود.