نابرازندهدیکشنری فارسی به انگلیسیawkwardly, beneath, improper, inappropriate, incorrect, unseemly, unsuitable, unworthy
بدریختفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل اره، بیریخت، یغور، درشت، نابرازنده، بدترکیب، دفرمه، قناس، بدقیافه، زشت نتراشیده، زبر
چیشتان بالالغتنامه دهخداچیشتان بالا. (اِ مرکب ) بزبان زنان ، بنکوهش و استهزاء و تعبیر و تعریض و تحقیر جامه ٔ سخت کوتاه و مخالف عفاف . لباس نادرخور و نابرازنده و کوتاه . جامه ٔ کوتاه نامتناسب . جامه ٔ کوتاه و تنگ و بی اندام . لباس بسیار کوتاه نابرازنده و خلاف رسم . (یادداشت مؤلف ).- <span class=
نابهجافرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام ، بیجا، بیمحل، درجای نامناسب، درجای غلط، بیمورد نابرازنده، ناروا گم، گمگشته بدجا غریب، مجهولالمکان، مجهولالهویه دورافتاده
ناسزالغتنامه دهخداناسزا. [ س َ ] (ص مرکب ) ناسزاوار. نالایق . فرومایه ، که سزاوار و لایق نباشد. (ناظم الاطباء). ناقابل . نابرازنده . که برازنده و درخور نباشد. نااهل . ناشایسته . غیرمستحق . نالایق : تا اگر همه ولایتها بشود این یکی به دست شما بماندو به دست غربا و ناسزاآن