ناحیةلغتنامه دهخداناحیة. [ ی َ ] (ع اِ) کرانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کرانه ٔ ملک و طرفی از ولایت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). کناره و گوشه ٔ زمین . (شمس اللغات ). کرانه و سوی . (دهار). شطر. جهت . طرف . کوره . (منتهی الارب ). سوی . (مهذب الاسماء). سامان . حوزه . جانب . دیار.
نوحهلغتنامه دهخدانوحه . [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ) بیان مصیبت . گریه کردن به آواز. (غیاث اللغات ). آواز ماتم . شیون . (آنندراج ). گریه به آواز بلند. زاری . ناله . فریاد و فغان .(ناظم الاطباء). ندبه . مویه . مویه گری
نوعةلغتنامه دهخدانوعة. [ ن َ ع َ ] (ع اِ) فاکهه ٔ تر. (منتهی الارب ). میوه ٔ تر و تازه . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة).
ناحیة بروکاBroca's areaواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از بخش خلفی چینخوردگی تحتانی پیشانی، در نیمکرة چپ مغز، که با تولید و واپایش گفتار ارتباط دارد
ناحیة پذیرشacceptance region, acceptanceواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از فضای فاز که باریکهای از ذرات در دستگاه کانونیساز اشغال میکند
ناحیة تصویرimage areaواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از برداشت که پس از کوچ دارای پوشش تقریباً کاملی است
ناحیة وِرنیکهWernicke's areaواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای در شکنج گیجگاهی خلفی نیمکرة چپ مغز که با درک و تفسیر معنی صداهای زبان ارتباط دارد
ناحیۀ آرنجcubital region, elbow region, regio cubitalisواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای که بین ناحیۀ بازو و ساعد قرار دارد
ناحیۀ شرمگاهیpubic regionواژههای مصوب فرهنگستانیکی از نواحی نهگانۀ شکم بین دو ناحیۀ تهیگاه و پایین ناحیۀ ناف متـ . ناحیۀ زیرشکم hypogastrium
پادنالغتنامه دهخداپادنا. (اِخ ) ناحیه ای از نواحی سرحد شش ناحیه بفارس است و قصبه ٔ آن خور. || نام رودخانه ای در همین ناحیه که آبی شیرین و گوارا دارد و از چشمه مار برخاسته است و ناحیه ٔ پادنا و بلوک سرحد شش ناحیه را آب میدهد.
ناحیة بروکاBroca's areaواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از بخش خلفی چینخوردگی تحتانی پیشانی، در نیمکرة چپ مغز، که با تولید و واپایش گفتار ارتباط دارد
ناحیة پذیرشacceptance region, acceptanceواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از فضای فاز که باریکهای از ذرات در دستگاه کانونیساز اشغال میکند
ناحیة تصویرimage areaواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از برداشت که پس از کوچ دارای پوشش تقریباً کاملی است
ناحیة تنظیم مکانهlocus control regionواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای فراحساس به نوکلئاز، بیرون از ناحیة ژن ساختاری، که وجود آن برای بیان یک مکانة ژنی خاص لازم است اختـ . ناتم LCR
ناحیة دادة عملیاتیoperational data areaواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از برنامة پایگاهداده که نگهداری از دادههای مرتبط با فرایندهای عملیاتی اصلی را پشتیبانی میکند
جناحیةلغتنامه دهخداجناحیة. [ ج َ حی ی َ ] (اِخ ) گروهی از غُلات شیعه . (از اقرب الموارد). آنان اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲبن جعفر ذوالجناحین بودند و عقیده به تناسخ ارواح داشتند و میگفتند که روح خدا در آدم و سپس در شیث و سپس در پیغمبران و امامان یکی پس از دیگری حلول کرد تا بحضرت علی بن ابیطالب
شناحیةلغتنامه دهخداشناحیة. [ ش َ ی َ ] (ع ص ) دراز تن دار از مردم و شتر. (منتهی الارب ). فقط به ماده شتر دراز تن دار و شادمان اطلاق شود: بکرة شناحیة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دختر دراز و شادمان و سمین و فربه . (ناظم الاطباء).
ذوالجناحیةلغتنامه دهخداذوالجناحیة. [ ذُل ْ ج َ حی ی َ ] (اِخ ) اصحاب عبداﷲبن معاویةبن عبداللةبن جعفر، پیشوای فرقه ٔ جناحیة. رجوع به جناحیة شود.