ناسنجیده

مترادف

۱. غیرعقلایی، غیرمنطقی، کورکورانه
۲. مهمل، ناساز، نامربوط، نامعقول ≠ سنجیده

جست‌وجوی دقیق

ناسنجیده

لغت‌نامه دهخدا

ناسنجیده . [ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناسخته . بی رویه . نااندیشیده . مقابل سنجیده : نکته ٔ ناسنجیده گفتم دلبرا معذور دارعشوه ای فرمای تا من طبعرا موزون کنم . حافظ.رجوع به سنجیده

ناسنجیده

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. غیرعقلایی، غیرمنطقی، کورکورانه ۲. مهمل، ناساز، نامربوط، نامعقول ≠ سنجیده

جست‌وجوی هم‌آوا

ناسنجیده گفتن

لغت‌نامه دهخدا

ناسنجیده گفتن . [ س َ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ناسخته گفتن . نیندیشیده گفتن .

ناسنجیده گو

لغت‌نامه دهخدا

ناسنجیده گو. [ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پریشان گو. که سخن نسنجیده و نامربوط گوید.

ناسنجیده گوئی

لغت‌نامه دهخدا

ناسنجیده گوئی . [ س َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل ناسنجیده گو. پریشان گوئی .

روان‌کاوی ناسنجیده

wild psychoanalysis

نوعی روان‌کاوی مبتنی بر برداشت سطحی و شتاب‌زده که از روش‌ها و فنون اصلی روان‌کاوی فاصله می‌گیرد و به اندرزدهی مستقیم به بیمار و تفسیر رفتار او، پیش از آنکه برای شنیدن آنها آمادگی داشته باشد، می‌پردازد