ناسگالیدهلغتنامه دهخداناسگالیده . [ س ِ دَ / دِ ] (ن مف ، ق ) از: نا (نفی ، سلب ) + سگالیده (اسم مفعول از سگالیدن ). (حاشیه برهان قاطع چ معین ). بی فکرو اندیشه و بی تأمل ، چه سگالش به معنی فکر و اندیشه است . (برهان قاطع). قول یا فعل که بی تأمل و اندیشه کنند. (آن
ناسگالیدهفرهنگ فارسی عمیدبیفکر؛ بیتٲمل؛ نیندیشیده؛ اندیشهنکرده: ◻︎ گر نهای ایمن از سپهر کهن / ناسگالیده هیچ کار مکن (؟: لغتنامه: ناسگالیده)
بی رویهلغتنامه دهخدابی رویه . [ رَ وی ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + رویّه ) بی اندیشه و فکر. ناسگالیده . بی تفکر. رجوع به رویّه شود.
رویهلغتنامه دهخدارویه . [ رَ وی ی َ / ی ِ ] (ع اِ) فکر و تأمل در کارها. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). اندیشه . فکر. (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 5). فکر. (آنندراج ). فکر در کار. (دهار). نگرش . فکر. اند
بلالغتنامه دهخدابلا. [ ب ِ ] (ع پیشوند) (از: حرف جر «ب » + حرف نفی «لا») کلمه ٔ نفی مأخوذ از عربی ، یعنی بی و بدون ، و چون این کلمه را بر سر اسمی درآورند، اسم معین فعل میگردد مانند بلاتوقف ، بلاخلاف ، بلاشبهه ... (از ناظم الاطباء). این کلمه بر سر اسماء و مصادر عربی درآید مانند بلاتردید، بلا
لهاکلغتنامه دهخدالهاک . [ ل َهَْ ها ] (اِخ ) نام یکی از برادران پیران ویسه است که پس از جنگ دوازده رخ با برادر دیگر خود فرشیدورد گریخت و گستهم ایشان را تعاقب کرد و به قتل آورد. (برهان ) : ور امید داری که خسرو به مهرگشاید بدین گفته های تو چهرگروگان و آن خواس
پس پشتلغتنامه دهخداپس پشت . [ پ َ س ِ پ ُ ] (اِ مرکب ) عقب . دنبال . پشت سر. عقب سر. در عقب . ظهری ّ. (مهذب الاسماء) : مروان را سپاه صدوپنجاه هزار تمام شد و با سپاه اندر تعبیه همیرفت تا به شهرستان سمندر آنکه ملک خزران آنجا نشستی و خاقان بگریخت و مروان از آنجا برگذشت و آن