ناشوالغتنامه دهخداناشوا. [ ش َ / ش ُ ] (نف مرکب ) آنکه وجود ندارد. محال . غیرممکن . ناشو. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو شود.
ناشوائیلغتنامه دهخداناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.
نوشِواگویش بختیاریاواخر بهار و اوائل تابستان، نزدیک به رسیدن محصولات کشاورزى (ذخیره غذایى اغلب کشاورزان در این ایام تماممىشود و روزهاى دشوارى را مىگذرانند).
نشوالغتنامه دهخدانشوا. [ ن َش ْ ] (اِ) آلوی بری . || نام میوه ٔترش مزه ٔ دیگری است . (از ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
ناشوائیلغتنامه دهخداناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.
ناشوائیلغتنامه دهخداناشوائی . [ ش َ / ش ُ ] (حامص مرکب ) عدم امکان . عدم وجود. (ناظم الاطباء) . رجوع به ناشو و ناشوا شود.