ناشکوفالغتنامه دهخداناشکوفا. [ ش ِ ] (نف مرکب ) مقابل شکوفا. رجوع به شکوفا شود. || در گیاه شناسی ، میوه هائی را گویند که به خودی خود شکفته و باز نمی شوند مانند فندق و بلوطو گندم و جو. رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 188 شود.
ناشکوفافرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی گیاهانی که شکوفه نمیدهند.۲. ویژگی میوهها یا دانههایی که بعد از رسیدن باز نمیشوند.
ناشکوفاindehiscentواژههای مصوب فرهنگستانویژگی میوه یا اندامی بارده که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود * مصوب فرهنگستان اول
میوۀ ناشکوفاindehiscent fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود
میوۀ ناشکوفاindehiscent fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود
فندقهفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) میوۀ خشک ناشکوفا که مغز آن چسبیده به پوست نیست.۲. [قدیمی] هرچیز کروی شبیه فندق.
بیثمرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] بیثمر، خشک، بیحاصل سترون، نازا، نابارور، عقیم، مقطوعالنسل، اخته، خنثا، خواجه استریل، پاستوریزه نابرومند، ناشکوفا
فندقهفرهنگ فارسی معین(فَ یا فُ دُ قِ یا قَ) (اِ.) گونه ای میوة خشک ناشکوفا که میوه اش فقط حاوی یک دانه است و این دانه آزاد است و به انساج میوه اتصالی ندارد. بهترین نمونة این میوه ها فندق است .
گیاهیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی هی، نباتی، طبیعی، سرسبز، همیشهسبز، شاداب، آباد، خرم علفی، صنعتی، علوفهای، صیفی، لیفی، روغنی، دارویی، رنگی تخمی، تخم برگریز، ناشکوفا، باردار، دارای میوه، میوهدار صفات میوه: دستچین، نوبر دیم
کاکائوفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) درختی بومی مناطق گرمسیر با برگهای بیضی، چوب سرخرنگ، و میوههای دراز بیضیشکل به رنگ زرد یا سرخ و ناشکوفا.۲. دانههای سرخ یا زرد موجود در میوۀ این درخت که بعد از خشک شدن قهوهای میشوند.۳. گَردی که پس از بو دادن این دانهها تولید میشود و در تهیۀ شکلات به کار میرود.<br
میوۀ ناشکوفاindehiscent fruitواژههای مصوب فرهنگستانمیوهای که پس از رسیدن شکاف برنمیدارد و باز نمیشود