ترجمه مقاله

ناظر

nāzer

۱. بیننده؛ نظرکننده.
۲. (اسم، صفت) دیده‌بان.
۳. کسی که برای نظارت و رسیدگی به کاری معین شود.
۴. (اسم) [مجاز] چشم.

۱. کارگزار، مباشر، وکیل
۲. متصدی، مراقب
۳. تماشاچی، تماشاگر، حاضر، شاهد، نظارهگر
۴. عاشق

ترجمه مقاله