نافلهفرهنگ فارسی عمید۱.نماز مستحبی که پس از نماز واجب خوانده میشود.۲. عبادتی که واجب نباشد؛ عبادت غیر واجب.۳. [قدیمی] عطیه؛ بخشش.۴. [قدیمی] غنیمت.
نافلهفرهنگ فارسی معین(ف ل ) [ ع . نافلة ] (اِ.) 1 - بخشش ، عطیه . 2 - عبادتی که واجب نباشد. ج . نوافل .
نافلهفرهنگ نامها(تلفظ: nāfele) (عربی) (به مجاز) (در فقه) نماز نافله ؛ (در ادیان) عبادتی که انجام دادنِ آن واجب نباشد ؛ فرزندِ فرزند ، نوه ؛ عطیه ، دهش .
نافلهواژهنامه آزادنافله یکی از چندین غذای سنتی و محلی خوزستانی هاست. گوشت چرخ کرده و آرد نخودچی از مواد اصلی این غذای محلی هستند.
نوفلةلغتنامه دهخدانوفلة. [ ن َ ف َ ل َ ](ع اِ) نمکدان . (مهذب الاسماء). نمکزار و شورستان یانمکدان . (منتهی الارب ). مملحة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || چیزی است از پشم که زنان عرب بر آن خمیر سازند . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به نوفلیة شود.
نوفلیةلغتنامه دهخدانوفلیة. [ ن َ ف َ لی ی َ ] (ع اِ) پشمینه ای که زنان عرب بر آن خمیر سازند. || قسمی امتشاط. نوعی از آرایش گیسوان . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نافلةلغتنامه دهخدانافلة. [ ف ِ ل َ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (معجم متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فرزند فرزند. (ترجمان علامه جرجانی ). نواسه . (مهذب الاسماء). نبیره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ولدالولد. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد)
نَافِلَةًفرهنگ واژگان قرآنزیادی - اضافه - عطیه و بخششی افزون (کلمه نافله از ماده نفل به معناي زيادي است ،و معناي عبارت "وَمِنَ ﭐللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ "این است که قسمتي از شب را پس از خوابيدنت بيدار باش و به قرآن (يعني نماز ) مشغول شو ، نمازي که زيادي بر مقدار واجب تو است. وعبارت "وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاق
نافله گزارلغتنامه دهخدانافله گزار. [ ف ِ ل َ / ل ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نماز نافله گزارد. که نماز نافله خواند. رجوع به نافله شود.
نافله گزارلغتنامه دهخدانافله گزار. [ ف ِ ل َ / ل ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نماز نافله گزارد. که نماز نافله خواند. رجوع به نافله شود.
نافلةلغتنامه دهخدانافلة. [ ف ِ ل َ ] (ع اِ) غنیمت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (معجم متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فرزند فرزند. (ترجمان علامه جرجانی ). نواسه . (مهذب الاسماء). نبیره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ولدالولد. (معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد)
نافله گزارلغتنامه دهخدانافله گزار. [ ف ِ ل َ / ل ِ گ ُ ] (نف مرکب ) آنکه نماز نافله گزارد. که نماز نافله خواند. رجوع به نافله شود.