نافچلغتنامه دهخدانافچ . (اِخ ) دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، در 12هزارگزی شمال غربی شهرکرد و متصل به راه عمومی سامان به شهرکرد در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 1773 تن سکنه دارد. آبش از قنات است و محص
مام نافیلغتنامه دهخدامام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
میلۀ نافیcentre pin, king pin, centre boltواژههای مصوب فرهنگستانمیلۀ فولادی بلندی که از مرکز کاسۀ بوژی و کاسۀ سقفی میگذرد و دو کاسه را همراستا نگه میدارد
فاصلۀ نافی واگنtruck centresواژههای مصوب فرهنگستانفاصلۀ بین دو میلۀ نافی در امتداد شاهتیر و زیر بدنۀ خطنورد
نفیلغتنامه دهخدانفی . [ ن َ فی ی ] (ع اِ) کفک که دیگ جوشان فرواندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کفی که از دیگ در حال جوشیدن فروریزد. (ناظم الاطباء). || آب که از رسن دلو چکد. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). آبی که از ریسمان دول چکد. (ناظم الاطباء). || سنگریزه و جز آن که از سم
نافیةلغتنامه دهخدانافیة. [ ی َ ] (ع ص ) نفی کننده . تأنیث نافی . رجوع به نافی شود.- حروف نافیه . رجوع بهمین کلمه شود.- لاء نافیه ؛ و آن بر چند وجه است : 1- برای نفی جنس و در این صورت عمل آن عمل «اِن »
نافیهفرهنگ فارسی عمید= نافی⟨ حروف نافیه: (ادبی) در دستور زبان، حروفی که دلالت بر نفی کند، مانند «نا» و «نه».
حروف نافیهلغتنامه دهخداحروف نافیه . [ ح ُ ف ِ نا ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در پارسی ، «نه » مانند:نیامد، و در عربی «ما، لَم ْ، لَمّا، لا» آمده است .
مام نافیلغتنامه دهخدامام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
پایینشکمhypogastriumواژههای مصوب فرهنگستانبخش میانی پایینترین قسمت شکم که در زیر منطقۀ نافی واقع شده است
نافیةلغتنامه دهخدانافیة. [ ی َ ] (ع ص ) نفی کننده . تأنیث نافی . رجوع به نافی شود.- حروف نافیه . رجوع بهمین کلمه شود.- لاء نافیه ؛ و آن بر چند وجه است : 1- برای نفی جنس و در این صورت عمل آن عمل «اِن »
نافیهفرهنگ فارسی عمید= نافی⟨ حروف نافیه: (ادبی) در دستور زبان، حروفی که دلالت بر نفی کند، مانند «نا» و «نه».
جنافیلغتنامه دهخداجنافی . [ ج ُ فی ی ] (ع ص ) متکبر مایل از حق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سرنافیلغتنامه دهخداسرنافی . [ س َ رِ ] (اِ مرکب ) هدیه ای که به ماما دهند چون ناف نوزاد برد. هدیه که به ماما دهند گاه چیدن ناف نوزاد. (یادداشت مؤلف ).
مام نافیلغتنامه دهخدامام نافی . (حامص مرکب ) مامایی . قابلگی .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءة قبالة؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب ). و رجوع به مام ناف شود.
مانافیلغتنامه دهخدامانافی . (حامص مرکب ) قابلگی و مامایی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). مام نافی . و رجوع به مام ناف شود.
متنافیلغتنامه دهخدامتنافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با همدیگر منافی گردیده و یکدیگر را نفی کرده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تنافی شود.