نامشخصلغتنامه دهخدانامشخص . [ م ُ ش َخ ْ خ َ ] (ص مرکب ) نامعین . (ناظم الاطباء). بی تحقیق و نامعین . (غیاث اللغات ). || آنکه بر یک وضع و حالت نباشد.(آنندراج ) (از غیاث اللغات ). نااستوار. ناپایدار. تغیرپذیر. بی قرار. متردد. (ناظم الاطباء) : همچون کلیم دیگر یک نامشخص
نامشخصدیکشنری فارسی به انگلیسیblind, blur, blurry, dim, equivocal, formless, hazy, ill-defined, indefinite, indeterminate, indistinct, invisible, neutral, noncommittal, nondescript, uncertain, unclear, undecided, unknown, vague
نامشخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود نامشخص، غیرقابل تمیز، یکسان، همگن، شبیه بههمریخته، آشفته، قاطی، بلاتکلیف بیهدف، اتفاقی، راندوم قاطیپاطی، شلمشوربا
ازيزدیکشنری عربی به فارسیوزوز کردن , ورور کردن , نامشخص حرف زدن , وزوز , ورور , شايعه , همهمه , اوازه , هواپيما را با سرعت وبازاويه تند ببالا راندن , زوم , با صداي وزوز حرکت کردن , بسرعت ترقي کردن يا بالا رفتن , فاصله عدسي را کم و زياد کردن
نامشخصلغتنامه دهخدانامشخص . [ م ُ ش َخ ْ خ َ ] (ص مرکب ) نامعین . (ناظم الاطباء). بی تحقیق و نامعین . (غیاث اللغات ). || آنکه بر یک وضع و حالت نباشد.(آنندراج ) (از غیاث اللغات ). نااستوار. ناپایدار. تغیرپذیر. بی قرار. متردد. (ناظم الاطباء) : همچون کلیم دیگر یک نامشخص
نامشخصدیکشنری فارسی به انگلیسیblind, blur, blurry, dim, equivocal, formless, hazy, ill-defined, indefinite, indeterminate, indistinct, invisible, neutral, noncommittal, nondescript, uncertain, unclear, undecided, unknown, vague
نامشخصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود نامشخص، غیرقابل تمیز، یکسان، همگن، شبیه بههمریخته، آشفته، قاطی، بلاتکلیف بیهدف، اتفاقی، راندوم قاطیپاطی، شلمشوربا
نامشخصلغتنامه دهخدانامشخص . [ م ُ ش َخ ْ خ َ ] (ص مرکب ) نامعین . (ناظم الاطباء). بی تحقیق و نامعین . (غیاث اللغات ). || آنکه بر یک وضع و حالت نباشد.(آنندراج ) (از غیاث اللغات ). نااستوار. ناپایدار. تغیرپذیر. بی قرار. متردد. (ناظم الاطباء) : همچون کلیم دیگر یک نامشخص