نامعهودلغتنامه دهخدانامعهود. [ م َ ] (ص مرکب ) بی سابقه . غیرمنتظر. که مسبوق به سابقه ای نیست : سفله گو روی مگردان که اگر قارون است کس از او چشم ندارد کرم نامعهود. سعدی .|| نامألوف . نامأنوس : و بازرگان از مط
نامأنوسلغتنامه دهخدانامأنوس . [ م َءْ ] (ص مرکب ) ناآشنا. ناآموخته . غیرمأنوس . غیرمعتاد : بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222).- کلمات نامأنوس ؛دور از ذهن
روی گرداندنلغتنامه دهخداروی گرداندن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روگردان شدن . روی گردانیدن . اعراض کردن . پشت کردن : سفله گو روی مگردان که اگر قارون است کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود. سعدی .گر بنده ٔ خود خوانی رفتیم به سلطانی ور روی بگردان
جزارلغتنامه دهخداجزار. [ ج َزْ زا ] (ع ص ، اِ) شترکُش . (ناظم الاطباء) (دهار) (از منتهی الارب ) (کنزاللغة). اشترکش . ج ، جَزّارون . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). نحرکننده ٔ شتر. (از متن اللغة) (تاج العروس ). نسبت است به جزارة که نحر شتر باشد. (لباب الانساب ). ذبح کننده . (از اقرب الموارد). قصاب
ناآمادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت] ناآماده، بدون آمادگی [این سرفصل: صفاتانسان فاقد آمادگی. درمورد شرایط ناشی از فقدان آمادگی به نارس▼ رجوع شود و درمورد قید مربوط به اقدامات بدونآمادگی به «بهنحو ناآماده▼» ذیل. ضمن اینکه بعضی لغات در هردو یا سهحالت استفاده میشوند.] بچه، جوجه، خام (بیتزویر) بیاحتیاط، مآلنیاندی