ناملایماتلغتنامه دهخداناملایمات . [ م ُ ی ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ ناملایم . سختی ها و دشواریهای زمانه . (ناظم الاطباء). رجوع به ناملایم شود.
ناملایمتdissonance, discordواژههای مصوب فرهنگستاناحساس ناپایداری و ناخوشایند ناشی از شنیدنِ دو یا چند صدا
دریاسازگاریsea kindlinessواژههای مصوب فرهنگستانتوان و عملکرد بهینۀ کشتی در مواجهه با ناملایمات جوّی و دریای متلاطم
عَدَّدَهُفرهنگ واژگان قرآنآن را شمرد - آن را ذخيره و توشه قرار داد(در عبارت "جَمَعَ مَالاًَ وَعَدَّدَهُ "اين معني را هم مي تواند داشته باشد که مال را عده و ذخيره ميکند براي روزي که مورد هجوم ناملايمات روزگار واقع شود ، که بنابر اين ، کلمه عدده ديگر به معناي شمردن نيست )
بچه داریلغتنامه دهخدابچه داری . [ ب َ چ َ/ چ ِ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) داشتن بچه . || نگاهداری بچه . حفظ کودک از ناملایمات . پرستاری طفل خردسال : زن خوب کارش خانه داری و بچه داری است .
عصبی مزاجلغتنامه دهخداعصبی مزاج . [ ع َ ص َ م ِ ] (ص مرکب ) کسی که زود عصبانی میشود. کسی که شدیدالتأثر و زودرنج است و در برابر ناملایمات زود از حالت عادی خارج میگردد و تعادل قوای عصبی را از دست میدهد. از نظر پزشکی بیشتر افراد سمپاتیکوتونیک جزو افراد عصبی مزاج هستند. تندمزاج . (فرهنگ فارسی معین ).