ناویلغتنامه دهخداناوی . (ص نسبی ، اِ) سربازی که در خدمت نیروی دریائی است . (از لغات فرهنگستان ). رجوع به ناو به معنی کشتی جنگی شود.
وسیلۀ کمکناوبریnavigational aid, navaidsواژههای مصوب فرهنگستانهر دستگاه یا افزاره یا نقشهای که در ناوبری به ناوبر کمک میکند
نوهنرart nouveau (fr.), modern styleواژههای مصوب فرهنگستانجریان هنری در اواخر قرن نوزدهم که با تأثیر از اشکال گیاهی و گرایش به خطوط مواج و منحنی، نخست در هنرهای تزیینی و سپس در هنرهای دیگر به وجود آمد
چشمه ناویلغتنامه دهخداچشمه ناوی . [ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند که در 6 هزارگزی جنوب باختری ایوانکی واقع است . و 280 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غلات ، خربزه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت ، گله داری
ناویدانلغتنامه دهخداناویدان . (اِ مرکب ) ناودان . (از انجمن آرا). رجوع به ناودان شود : روز و شب گاه و بیگه این باران غافل از راه آب ناویدان .سنائی (از انجمن آرا).
ناویختنیلغتنامه دهخداناویختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که آویختنی نیست . که از درآویختن و آویزان کردن نیست . مقابل آویختنی .
ناویالغتنامه دهخداناویا. (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، در دامنه ٔ سردسیری در 97 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 5 هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ عمومی بجنورد به شقان واقع است و
ناویدنلغتنامه دهخداناویدن . [ دَ ] (مص ) (از: ناو + یدن ، پسوند مصدری ) لغةً: مانند «ناو» به چپ و راست متمایل شدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تلوتلو خوردن چون شاخ درخت از نسیم . (فرهنگ خطی ). مید. مور. تمور. (از منتهی الارب ). ایستاده در یکجا به راست و چپ جنبیدن وحرکت کردن ، چنانکه ناو و کش
دریانوردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت نورد، ناوی، ملوان، ملاح، ناخدا، کاپیتان، خدمه دریایی، قایقران، بلمران سندباد بحری دریابان، دریادار، نظامیدریایی، ناوی غواص
ناویدانلغتنامه دهخداناویدان . (اِ مرکب ) ناودان . (از انجمن آرا). رجوع به ناودان شود : روز و شب گاه و بیگه این باران غافل از راه آب ناویدان .سنائی (از انجمن آرا).
ناویختنیلغتنامه دهخداناویختنی . [ ت َ ] (ص لیاقت ) که آویختنی نیست . که از درآویختن و آویزان کردن نیست . مقابل آویختنی .
ناوی شصتلغتنامه دهخداناوی شصت . [ ش َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، در 52 هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 14 هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین واقع است و 12</sp
ناویالغتنامه دهخداناویا. (اِخ ) دهی است از دهستان شقان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، در دامنه ٔ سردسیری در 97 هزارگزی شمال باختری اسفراین و 5 هزارگزی جنوب جاده ٔ شوسه ٔ عمومی بجنورد به شقان واقع است و
دشناویلغتنامه دهخدادشناوی . [دَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به دشنی ، که شهری است در مصر. (از ناظم الاطباء). رجوع به دشنی و دشنائی شود.
چشمه ناویلغتنامه دهخداچشمه ناوی . [ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش ایوانکی شهرستان دماوند که در 6 هزارگزی جنوب باختری ایوانکی واقع است . و 280 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غلات ، خربزه و لبنیات است و شغل اهالی زراعت ، گله داری
زناویلغتنامه دهخدازناوی . [ زَ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به زنا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زنوی .(منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به زنا و زنوی شود.
شهاب الدین حناویلغتنامه دهخداشهاب الدین حناوی . [ ش ِ بُدْدی ن ِ ح َن ْ نا ] (اِخ ) معروف به شیخ امام سخاوی . اوراست : المقدمة الحناویة، در نحو. (از کشف الظنون ).